38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 سکندر دو تن پیش کرد از گروه بشد تا رسید او به نزدیک کوه

2 بیابان و کوه اندر او بود و رود بفرمود تا لشکر آمد فرود

3 چو بر دامن کوه انبوه شد خود و چند تن بر سر کوه شد

4 یکی جای دید از درِ خسروان درخت برومند و آب روان

1 نماید همی کاین جهان یک دم است اگر شادکامی و گر خود غم است

2 به یک دم زدن نیست خواهی شدن به نیکی به آید همی دم زدن

3 تو چندان به کاخ اندری کدخدای کجا با تو دارد روانِ تو پای

4 چو جان گرامی رها شد ز تنگ نیابی به کاخ خود اندر درنگ

1 بدین سر همه دانش آموز و بس که جز دانشت نیست فریادرس

2 به دانش به یزدان توانی رسید چو دانش جهان آفرین نافرید

3 درختی ست دانش به پروین سرش همه راستکاری ست بار و برش

4 که سرمایه ی مرد دانش بود دل دانشی پر ز رامش بود

1 سرِ ماه پیش گروهی رسید کز آن سان دگر آدمی کس ندید

2 سرِ اسب و آواز مرغان خُرد سکندر همه دل بدیشان سپرد

3 بدان تا بداند زبانشان مگر بسی رنج دید و ندید ایچ بر

4 نه کس ترجمان یافت اندر میان دژم گشت از او خسرو رومیان

1 یکی شاه بود اسطلیناس نام زگنج و زدانش رسیده به کام

2 به شهری که خوانی همی قسطنات یکی دیر پا کرده پیش فرات

3 از آن زرّ و گوهر که او برد کار بدان دیر، تا کس نداند شمار

4 ستونی دگر شاه فرمانروا برآورد سیصد گز اندر هوا

1 چو از هیچ سو کوش دشمن ندید سپه را سوی پیلگوشان کشید

2 بکشت و بیاورد از ایشان بسی ببخشید از آن بهره بر هر کسی

3 از ایشان یکی دختری یافت کوش به خوشّی چو جان و به پاکی چو هوش

4 به غمزه همی جادوی بابِلی به رخساره همچون گُلِ زابلی

1 بر آشفت و با لشکر خویش گفت که درد و غمان با شما باد جفت

2 همه دشمنان را بَرَم سوی کوه چو سوی صف آیم همه همگروه

3 ز دشمن گریزان، شما چون رمه همه توده گردیده پیشم همه

4 چو در جنگ زهره چنین داشتید ز نیواسب وز من چه کین داشتید؟

1 چو از دور خسرو مر او را بدید همی تاخت تا تنگ بر وی رسید

2 نگه کرد در چهر و دندان او در اندام، لرزنده شد جان او

3 دلش در تن از بیم لرزنده شد مگر مرده بود آن گهی زنده شد

4 پشیمان شد از تاختن پیش اوی ندید ایچ برگشتن از پیش روی

1 یکی نامور خواهم از انجمن که او را دهم جوشن و اسب من

2 زبان پارسی دارد و پهلوی ندارد سر تندی و بدخوی

3 شود پیش او از میان سپاه بخواهد مر او را به آوردگاه

4 درنگ آورد چون به پیش آیدش به گفتار شیرین چو خویش آیدش

1 ز گفتار او گشت به مردشاد فرود آمد از اسب مانند باد

2 فراوان ببوسید پیشش زمین چنین گفت کای شاه ایران و چین

3 تو فرزند شاهی و ما کهتریم زمین جز به فرمان تو نسپریم

4 ز راز تو آگه نبودیم کس پدر بودت آگاه و یزدان و بس

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی