ستوده طبع وحیدا رسید نامۀ از ایرج میرزا قطعه 37
1. ستوده طبع وحیدا رسید نامۀ تو
شد از رسیدنش این جان ناتوان خرسند
...
1. ستوده طبع وحیدا رسید نامۀ تو
شد از رسیدنش این جان ناتوان خرسند
...
1. رسول دید که جمعی گسسته افسارند
به چاره خواست کِشان رِبقَه در رِقاب کند
...
1. نَعوذُ بالله از آن قطره های دیده شیخ
چه خانه ها که از این آب کم خراب کند
...
1. فرمان روای شرق که عمرش دراز باد
می خواست زحمت من درویش کم کند
...
1. استاد کُلّ فی الکُلّ شوریده است در شعر
تناه نه من برآنم مَردُم همه برآرند
...
1. یک وجب ساخته آخر نشود قبر حکیم
شاید از خود دو سه پارک دگر آباد کنند
...
1. ندانم از چه به هر جا که لفظ کار آید
ردیف آن را فی الفور لفظ بار کنند
...
1. دلم به حال تو ای دوست دار ایران سوخت
که چون تو شیر نری را در این کُنام کنند
...
1. یارب این عادت چه میباشد که اهل ملک ما
گاه بیرون رفتن از مجلس ز در رم میکنند
...
1. وزرا از چه دیده می نشوند
راستی مردمانِ دیدنیند
...
1. سود و زیان جهان دیده و سنجیده ایم
کسی که خورد و خوراند از این جهان برد سود
...
1. قبض آقای کمال السلطنه است
بایدش امضا کنی بسیار زود
...