1 بدن وامانده و جانم در تک و پوست سوی شهری که بطحا در ره اوست
2 تو باش اینجا و با خاصان بیامیز که من دارم هوای منزل دوست
1 «الا یا خیمگی خیمه فروهل که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل»
2 خرد از راندن محمل فرو ماند زمام خویش دادم در کف دل
1 نگاهی داشتم بر جوهر دل تپیدم ، آرمیدم در بر دل
2 رمیدم از هوای قریه و شهر به باد دشت وا کردم در دل
1 ندانم دل شهید جلوه کیست نصیب او قرار یک نفس نیست
2 به صحرا بردمش افسرده تر گشت کنار آب جوئی زار بگریست
1 مپرس از کاروان جلوه مستان ز اسباب جهان برکنده دستان
2 بجان شان ز آواز جرس شور چو از موج نسیمی در نیستان
1 به این پیری ره یثرب گرفتم نوا خوان از سرود عاشقانه
2 چو آن مرغی که در صحرا سر شام گشاید پر به فکر آشیانه
1 گناه عشق و مستی عام کردند دلیل پختگان را خام کردند
2 به آهنگ حجازی می سرایم «نخستین باده کاندر جام کردند»
1 چه پرسی از مقامات نوایم ندیمان کم شناسند از کجایم
2 گشادم رخت خود را اندریں دشت که اندر خلوتش تنها سرایم
1 سحر با ناقه گفتم نرم تر رو که راکب خسته و بیمار و پیر است
2 قدم مستانه زد چندان که گوئی بپایش ریگ این صحرا حریر است
1 مهار ای ساربان او را نشاید که جان او چو جان ما بصیر است
2 من از موج خرامش می شناسم چو من اندر طلسم دل اسیر است