نه هرکس خود از اقبال لاهوری ارمغان حجاز 385
1. نه هرکس خود گردهم خود گد از است
نه هرکس مست ناز اندر نیاز است
...
1. نه هرکس خود گردهم خود گد از است
نه هرکس مست ناز اندر نیاز است
...
1. بسوزد مومن از سوز و جودش
گشود هرچه بستند از گٹودش
...
1. چه پرسی از نماز عاشقانه
رکوعش چون سجودش محرمانه
...
1. دوگیتی را صلا از قرأت اوست
مسلمان لایموت از رکعت اوست
...
1. فرنگی رمز رزاقی بداند
به این بخشد از آن وا میستاند
...
1. چه حاجت طول دادن داستان را
بحرفی گویم اسرار نهان را
...
1. بهشتی بهر پاکان حرم هست
بهشتی بهر ارباب همم هست
...
1. قلندر میل تقریری ندارد
بجز این نکته اکسیری ندارد
...