فساد عصر حاضرشکار از اقبال لاهوری ارمغان حجاز 337
1. فساد عصر حاضرشکار است
سپهر از زشتی او شرمسار است
...
1. فساد عصر حاضرشکار است
سپهر از زشتی او شرمسار است
...
1. به هر کو رهزنان چشم و گوش اند
که در تاراج دلها سخت کوش اند
...
1. چه شیطانی خرامش واژگونی
کند چشم ترا کور از فسونی
...
1. چه زهرابی که در پیمانه اوست
کشد جانرا و تن بیگانه اوست
...
1. بشر تا از مقام خود فتاد است
بقدر محکمی او را گشاد است
...
1. مشو نخچیر ابلیسان این عصر
خسان را غمزهٔ شان سازگار است
...
1. حریف ضرب او مرد تمام است
کهنتش نسب والامقام است
...
1. ز فهم دون نهادان گرچه دور است
ولی این نکته را گفتن ضرور است
...
1. بیا تا کار این امت بسازیم
قمار زندگی مردانه بازیم
...
1. قلندر جره باز سمانها
به بال او سبک گردد گرانها
...
1. ز جانم نغمهء «الله هو» ریخت
چو کرد از رخت هستی چار سو ریخت
...
1. چو اشک اندر دل فطرت تپیدم
تپیدم تا به چشم او رسیدم
...