خوشا روزی که از اقبال لاهوری ارمغان حجاز 289
1. خوشا روزی که خود را باز گیری
همین فقر است کو بخشد امیری
...
1. خوشا روزی که خود را باز گیری
همین فقر است کو بخشد امیری
...
1. تو هم مثل من از خود در حجابی
خنک روزی که خود را بازیابی
...
1. چه خوش گفت اشتری با کره خویش
خنکنکس که داند کار خود را
...
1. مرا یاد است از دانای افرنگ
بسا رازی که از بود و عدم گفت
...
1. الا ای کشته نامحرمی چند
خریدی از پی یک دل غمی چند
...
1. دجود است اینکه بینی یا نمود است
حکیم ما چه مشکلها گشود است
...
1. به ضرب تیشه بشکن بیستون را
که فرصت اندک و گردون دو رنگ است
...
1. منه از کف چراغرزو را
بدستور مقام های و هو را
...
1. دل دریا سکون بیگانه از تست
به جیبش گوهر یکدانه از تست
...
1. دو گیتی را بخود باید کشیدن
نباید از حضور خود رمیدن
...
1. به ما ای لاله خود را وانمودی
نقاب از چهره زیبا گشودی
...
1. نگرید مرد از رنج و غم و درد
ز دوران کم نشیند بر دلش گرد
...