1 جهان از عشق از سینه تست سرورش از می دیرینهٔ تست
2 جز این چیزی نمیدانم ز جبریل که او یک جوهر از آئینهٔ تست
1 ندانی تا نباشی محرم مرد که دلها زنده گردد از دم مرد
2 نگهدارد زه و ناله خود را که خود دار است چون مردان ، غم مرد
1 جهان دل ، جهان رنگ و بو نیست درو پست و بلند و کاخ و کو نیست
2 زمین وسمان و چار سو نیست درین عالم به جز «الله هو» نیست
1 چسان احوال او را بر لب آرم تو می بینی نهان و آشکارم
2 ز روداد دو صد سالش همین بس که دل چون کنده قصاب دارم
1 ترا با خرقه و عمامه کاری من از خود یافتم بوی نگاری
2 همین یک چوب نی سرمایهٔ من نه چوب منبری نی چوب داری
1 نه از ساقی نه از پیمانه گفتم حدیث عشق بیباکانه گفتم
2 شنیدمنچه از پاکان امت ترا با شوخی رندانه گفتم
1 حریف ضرب او مرد تمام است کهنتش نسب والامقام است
2 نه هر خاکی سزاوار نخ اوست که صید لاغری بر وی حرام است
1 درین وادی زمانی جاودانی زخاکش بی صور روید معانی
2 حکیمان با کلیمان دوش بردوش که اینجا کس نگوید «لن ترانی»
1 تو هم بگذارن صورت نگاری مجو غیر از ضمیر خویش یاری
2 بباغ ما بروردی پر و بال مسلمان را بده سوزی که داری
1 مپرس از من که احوالش چسان است زمینش بدگهر چون آسمان است
2 بر آن مرغی که پروردی به انجیر تلاش دانه در صحرا گران است