1 چه میخواهی ازین مرد تن آسای به هر بادی که آمد رفتم از جای
2 سحر جاوید را در سجده دیدم به صبحش چهره شامم بیارای
1 مسلمان آن فقیر کج کلاهی رمید از سینه او سوز آهی
2 دلش نالد چرا نالد نداند نگاهی یارسول الله نگاهی
1 چو رخت خویش بر بستم ازین خاک همه گفتند با ماشنا بود
2 ولیکن کس ندانست این مسافر چه گفت و با که گفت و از کجا بود
1 نگهدارنچه درب و گل تست سرور و سوز و مستی حاصل تست
2 تهی دیدم سبوی این ون را می باقی به مینای دل تست
1 ز من گیر این که مردی کور چشمی ز بینای غلط بینی نکو تر
2 ز من گیر این که نادانی نکو کیش ز دانشمند بی دینی نکو تر
1 کسی کو بر خودی زد «لااله» را ز خاک مرده رویاند نگه را
2 مده از دست دامان چنین مرد که دیدم در کمندش مهر و مه را
1 بهرحالی که بودم خوش سرودم نقاب از روی هر معنی گشودم
2 مپرس از اضطراب من که با دوست دمی بودم دمی دیگر نبودم
1 دل از دست کسی بردن نداند غم اندر سینه پروردن نداند
2 دم خود را دمیدی اندر آن خاک که غیر از خوردن و مردن نداند
1 به ما ای لاله خود را وانمودی نقاب از چهره زیبا گشودی
2 ترا چون بر دمیدی لاله گفتند به شاخ اندر چسان بودی چه بودی
1 کسی کو فاش دید اسرار جانرا نبیند جز به چشم خود جهان را
2 نوائیفرین در سینه خویش بهاری میتوان کردن خزان را