نگهدارنچه از اقبال لاهوری ارمغان حجاز 217
1. نگهدارنچه درب و گل تست
سرور و سوز و مستی حاصل تست
...
1. نگهدارنچه درب و گل تست
سرور و سوز و مستی حاصل تست
...
1. شب این کوه و دشت سینه تابی
نه در وی مرغکی نی موجبی
...
1. نکو میخوان خط سیمای خود را
بدستور رگ فردای خود را
...
1. سحرگاهان که روشن شد در و دشت
صدا زد مرغی از شاخ نخیلی
...
1. عرب را حق دلیل کاروان کرد
که او با فقر خود را امتحان کرد
...
1. درن شبها خروش صبح فرداست
که روشن از تجلیهای سیناست
...
1. دگرئین تسلیم و رضا گیر
طریق صدق و اخلاص و وفا گیر
...
1. چمنها زان جنون ویرانه گردد
که از هنگامهها بیگانه گردد
...
1. نخستین لاله صبح بهارم
پیا پی سوزم از داغی که دارم
...
1. پریشانم چو گرد ره گذاری
که بر دوش هوا گیرد قراری
...
1. خوشن قومی پریشان روزگاری
که زاید از ضمیرش پخته کاری
...
1. به بحر خویش چون موجی تپیدم
تپیدم تا به طوفانی رسیدم
...