1 بیا از من بگیرن دیر ساله که بخشد روح با خاک پیاله
2 اگربش دهی از شیشهٔ من قددم بروید شاخ لاله
1 به روی عقل و دل بگشای هر در بگیر از پیر هر میخانه ساغر
2 «دران کوش از نیاز سینه پرور که دامن پاک داریستین تر»
1 خلافت بر مقام ما گواهی است حرام استنچه بر ما پادشاهی است
2 ملوکیت همه مکر است و نیرنگ خلافت حفظ ناموس الهی است
1 دل دریا سکون بیگانه از تست به جیبش گوهر یکدانه از تست
2 تو ای موج اضطراب خود نگهدار که دریا را متاع خانه از تست
1 دل خود را اسیر رنگ و بو کرد تهی از ذوق و شوق و آرزو کرد
2 صفیر شاهبازان کم شناسد که گوشش با طنین پشه خو کرد
1 نگه دارد برهمن کار خود را نمی گوید به کس اسرار خود را
2 بمن گوید که از تسبیح بگذر بدوش خود برد زنار خود را
1 اگر پندی ز درویشی پذیری هزار امت بمیرد تو نمیری
2 بتولی باش و پنهان شو ازین عصر که درغوش شبیری بگیری
1 حق آن ده که « مسکین و اسیر» است فقیر و غیرت او دیر میر است
2 بروی او در میخانه بستند در این کشور مسلمان تشنه میر است
1 بده دستی ز پا افتادگان را به غیرالله دل نادادگان را
2 از آن آتش که جان من بر افروخت نصیبی ده مسلمان زادگان را
1 جهان چار سو اندر بر من هوای لامکان اندر سر من
2 چو بگذشتم ازین بام بلندی چو گرد افتاد پرواز از پر من