1 پریدم در فضای دلپذیرش پرم تر گشت از ابر مطیرش
2 حرم تا در ضمیر من فرو رفت سرودم آنچه بود اندر ضمیرش
1 به آن رازی که گفتم پی نبردند ز شاخ نخل من خرما نخوردند
2 من ای میر امم داد از تو خواهم مرا یاران غزلخوانی شمردند
1 نه شعر است اینکه بر وی دل نهادم گره از رشتهء معنی گشادم
2 به امیدی که اکسیری زند عشق مس این مفلسان را تاب دادم
1 تو گفتی از حیات جاودان گوی بگوش مرده ئی پیغام جان گوی
2 ولی گویند این ناحق شناسان که تاریخ وفات این و آن گوی
1 رخم از درد پنهان زعفرانی تراود خون ز چشم ارغوانی
2 سخن اندر گلوی من گره بست تو احوال مرا ناگفته دانی
1 زبان ما غریبان از نگاهیست حدیث دردمندان اشک و آهیست
2 گشادم چشم و بر بستم لب خویش سخن اندر طریق ما گناهیست
1 خودی دادم ز خود نامحرمی را گشادم در گل او زمزمی را
2 بده آن نالهء گرمی که از وی بسوزم جز غم دین هر غمی را
1 درون ما به جز دود نفس نیست بجز دست تو ما را دست رس نیست
2 دگر افسانه غم با که گویم؟ که اندر سینه ها غیر از تو کس نیست
1 غریبی دردمندی نی نوازی ز سوز نغمهء خود در گدازی
2 تو میدانی چه میجوید ، چه خواهد دلی از هر دو عالم بی نیازی
1 نم و رنگ از دم بادی نجویم ز فیض آفتاب تو به رویم
2 نگاهم از مه و پروین بلند است سخن را بر مزاج کس نگویم