آثار همام تبریزی

صفحه 14 از 23
23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 من به اومید تو از راه دراز آمده‌ام ناز بگذار دمی چون به نیاز آمده‌ام

2 رهروان را به شب تار دلیلی باید من به بوی خوش آن زلف دراز آمده‌ام

3 شمع بی زحمت پروانه نباشد بنشان کامشبی در هوس گفتن راز آمده‌ام

4 پیش از این هر نفسم بود خیالی و اکنون با تو یک رنگ شدم وز همه باز آمده‌ام

1 چشم خود را دوست می‌دارم که رویش دیده‌ام عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیده‌ام

2 ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم عشق او در مجلس روحانیان ورزیده‌ام

3 چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست من به پهلو زان جهان تا این جهان گردیده‌ام

4 عالم صورت حجاب روی معشوق من است پرتوی از حسن تو در روی خوبان دیده‌ام

1 من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوان بستم عجب دارم که بشکیبم ز روی خوب تا هستم

2 مرا باید که در دستم بود زلف پری رویان چه باشد گر دهد یا نه مریدی بوسه بر دستم

3 خیال مهر ورزیدن نبود اندر سرم لیکن چوزلف پرشکن دیدم به رغبت توبه بشکستم

4 لب شیرین می‌گونت سخن می‌گفت بشنیدم ز انفاس خوشت بویی هنوز از ذوق آن مستم

1 هزاران نقش گوناگون ببستم به دستانی مگر آیی به دستم

2 گهی در جست و جویت می‌دویدم گهی در خاک کویت می‌نشستم

3 رسولان را به حضرت نیست باری به پیغامی صبا را می‌فرستم

4 گرم کاری از این در برنیاید همان جویای مشتاقم که هستم

1 نرسیده‌ست به گوش تو مگر فریادم ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم

2 در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم

3 طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم تا از اینجا به سر کوی تو آرد بادم

4 تا رگی در تن من زنده بود می‌ورزم هوس بندگیت وز دو جهان آزادم

1 پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آمدم عاشقان تشنه لب را آب حیوان آمدم

2 مجلس این قوم را از رنگ و بویی چاره نیست با رخ گلگون و زلف عنبرافشان آمدم

3 صورت جانم که هر چشمی نبیند روی من فارغم کز دیدهٔ اغیار پنهان آمدم

4 عاشقانم را چو بر گوی گریبان غیرت است امشبی بی‌زحمت گوی گریبان آمدم

1 چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم روز نوروز و شب قدر به یک‌جا دیدم

2 در بهشت رخ تو بر طرف آب حیات جان صاحب‌نظران را به تماشا دیدم

3 مه به روی تو چه ماند که به جای کلفش نقطه‌ها بر رخت از عنبر سارا دیدم

4 گفت روی تو به خورشید که هرگز دیدی بهتر از خویش بگفتا که شما را دیدم

1 این منم در صحبت جانان که جان می‌پرورم گر به خوابش دیدمی هرگز نگشتی باورم

2 دیده می‌مالم که نقش دوست است این یا خیال صورتش تا بیش می‌بینم در او حیران‌ترم

3 سال‌ها خون خورده‌ام در انتظار وعده‌ای تا از آب زندگانی شد لبالب ساغرم

4 با چنین رو و لبی گو شمع و شیرینی مباش با نسیم زلف او فارغ ز مشک و عنبرم

1 سعادتی که ز ناگه درآمدی ز درم خوش آمدی همه لطفی و مردمی و کرم

2 منم که زان لب شیرین حدیث می‌شنوم منم که باز در آن روی خوب می‌نگرم

3 به چشم‌های خوشت میل عاشقان بیش است ز تشنگان به لب جوی و مفلسان به درم

4 همیشه طالب آب حیات می‌بودم چو بافتم بنشستم به کام دل بخورم

1 کجا روم که کمند تو می‌کشد بازم ضرورت است که با دیگری نمی‌سازم

2 چه می‌کنم به هوای دگر که مرغ توام بدین طرف به طرب جان خویش در بازم

3 کبوتری که ز شهر تو نامه‌ای آرد به گرد کوی تو بادا همیشه پروازم

4 همی‌کشم سر خود سال و ماه بر گردن بدان امید که در خاک پایت اندازم

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی