آثار همام تبریزی

صفحه 19 از 23
23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار همام تبریزی / غزلیات همام تبریزی

غزلیات همام تبریزی

1 باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی فتنه‌ای در مجلس صاحب‌دلان انداختی

2 راز ما را فاش کردی در میان خاص و عام وین حکایت در زبان این و آن انداختی

3 عارفان را با پری‌رویان کشیدی در سماع بلبلان مست را در گلستان انداختی

4 ای نگار سرو قامت تا به میدان آمدی با تو هر عاشق که آمد در میان انداختی

1 چو بالای تو گر سروی میان بوستانستی از آن سرو سهی بستان بهشت جاودانستی

2 ز وصف یک سر مویت شدی عاجز بیان من به جای هر سر مویی مرا گر صد زبانستی

3 همی‌خواهم که او با من کند یاری چو جان با تن جهان ما را جنانستیگر او ما را چنانستی

4 به روی عالم‌آرایش که گر خاک کف پایش سرم را دست می‌دادی به جان هم رایگانستی

1 گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی ز آتش دل آب چشمم همچو باران نیستی

2 ارغوان و سنبل و نرگس کجا رستی ز خاک در زمین گر روی و موی و چشم خوبان نیستی

1 چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی از هر طرف ز خلق برآید قیامتی

2 عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت کز هیچ کس امید ندارم سلامتی

3 در دور چشم مست تو هشیار کس نماند تا مست عشق را کند اکنون ملامتی

4 چون روزگار در طلبت صرف می‌کنیم ما را به روز حشر نباشد ندامتی

1 گفت از برای چیدن گل در چمن شدی از مات شرم باد که پیمان‌شکن شدی

2 آخر نسیم گل اثر بوی ما نداشت تا در چمن به بوی که بی خویشتن شدی

3 گل را چه نسبت است به روی نکوی من تا باشدت بهانه که بر بوی من شدی

4 غافل شدی مگر ز سر زلف و عارضم کآشفته بر بنفشه و برگ سمن شدی

1 بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بندی نه چنان بند که آن را بگشاید پندی

2 من نه آنم که از این قید خلاصی یابم که فتوح است مرا بند چنین دلبندی

3 نه چنان جان به سر زلف تو پیوست که باز با بدن روز قیامت بودش پیوندی

4 در گذشتی ز شرف سرو سهی از طوبی قامتت سایه اگر بر سر سرو افکندی

1 توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پری هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری

2 تا ببینیم نظیرت به جهان گردیدیم نیکوان را همه دیدیم تو چیزی دگری

3 عارفان روی تو جویند نه گل‌های بهشت عقلشان می‌کند اقرار به صاحب‌نظری

4 می‌روی دیده مردم نگران از چپ و راست همه در حسرت خاکی که بر او می‌گذری

1 شب دوشینه خیالت به عیادت سحری بر بالین من آمد که فلان هان خبری

2 از غم تیره‌شب و محنت هجران چونی وه که مردی ز غم عشق چو من عشوه‌گری

3 دادمی کام تو گر بیم رقیبم نبدی که مبادا ز رقیبان به جهان در اثری

4 سوز و می‌ساز که تا کام بیابی ز لبم تا در آتش نشود عود نیابی شکری

1 ای باد نو بهاری بوی بهشت داری از سوی گل رسیدی یا پیک آن نگاری

2 نی این چنین نسیمی از گلستان نیاید معلوم شد ز بویت کز هم‌دمان یاری

3 بر منزلی گذشتی داری از او نشانی چون زلف مشک بارش خوش بوی بی‌قراری

4 بویی که روح بخشد دل را فتوح بخشد از زلف یارم آید ای گل تو آن نداری

1 ای نسیم سحری هیچ سر آن داری کز برای دل من روی به جانان آری

2 پیش آن جان و جهان عرض کنی بندگیم باز بر لوح دلش نقش وفا بنگاری

3 ور مجالی بودت گو که فلان می‌گوید به خدا می‌دهمت عهد نگه میداری

4 گر چه دورم مکن ای دوست فراموش مرا دوست آن است که در هجر نماید یاری

آثار همام تبریزی

23 اثر از غزلیات همام تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات همام تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی