ای سواد زلف تو سودای من از همام تبریزی غزل 168
1. ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
...
1. ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
...
1. بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین
نرگس نیم مست او گشته ز می خراب بین
...
1. دارم امید وصل تمنای من ببین
طبع مشوش و دل شیدای من ببین
...
1. حدیث زلف و خال و چشم و ابرو
نگوید جز زبان عشق نیکو
...
1. کشم نقد جان را به بازار او
که این است شرط خریدار او
...
1. چون منی را کی رسد روی جهانآرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
...
1. پاکچشمانند مرد روی تو
راه کژبینان نباشد سوی تو
...
1. ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو
عاشقان محرم رازند نه اغیار بگو
...
1. میآمد و خلق شهر در پی
وز شرم روان ز عارضش خوی
...
1. اگر نه روی تو باشد کجا برم دنیی
تویی خلاصه دنیی و کس نگوید نی
...
1. بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی
نه زاده است و نه پرورده مادر دنیی
...
1. ماه رویا دوش عزم جام و ساغر کردهای
خواب دوشین در کنار یار دیگر کردهای
...