برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چارهگر از چار سو ببست
2 تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافهایُّ و دَرِ آرزو ببست
3 شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست
4 ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت این نقشها نگر، که چه خوش در کدو ببست
1 آن شبِ قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟
2 تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است
3 کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف صد هزارش گردن جان زیرِ طوقِ غبغب است
4 شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مرکب است
1 خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست گشادِ کارِ من اندر کرشمههای تو بست
2 مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند زمانه تا قَصَبِ نرگس قبای تو بست
3 ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
4 مرا به بندِ تو دوران چرخ راضی کرد ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
1 خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
2 جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
3 ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
4 اربابِ حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است
1 رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
2 به لطفِ خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفههای عجب زیرِ دام و دانهٔ توست
3 دلت به وصلِ گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانهٔ توست
4 عِلاج ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن که این مُفَرِّحِ یاقوت، در خزانهٔ توست
1 برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟
2 میان او که خدا آفریده است از هیچ دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
3 به کام تا نرساند مرا لبش چون نای نصیحتِ همه عالم به گوش من بادست
4 گدای کوی تو از هشت خُلد مستغنیست اسیرِ عشقِ تو از هر دو عالم آزادست
1 تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست
2 چَشمِ جادویِ تو خود عینِ سَوادِ سحر است لیکن این هست که این نسخه سَقیم افتادست
3 در خَم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟ نقطهٔ دوده که در حلقه جیم افتادست
4 زلف مِشکین تو در گلشن فردوس عِذار چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
1 بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست
2 غلامِ همتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود ز هر چه رنگِ تعلق پذیرد آزادست
3 چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب سروشِ عالَمِ غیبم چه مژدهها دادست
4 که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره نشین نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست
1 بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست
2 هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نماندست
3 میرفت خیالِ تو ز چشمِ من و میگفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست
4 وصلِ تو اجل را ز سرم دور همیداشت از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.