برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.
1 روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خُمخانه به جوش آمد و میباید خواست
2 نوبهٔ زهدفروشانِ گران جان بگذشت وقتِ رندی و طرب کردن رندان پیداست
3 چه ملامت بود آن را که چنین باده خورَد؟ این چه عیب است بدین بیخردی، وین چه خطاست؟
4 باده نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد بهتر از زهدفروشی، که در او روی و ریاست
1 دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
2 که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
3 شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
4 در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست
1 چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نهای جان من، خطا این جاست
2 سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
3 در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
4 دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال، هان که از این پرده کار ما به نواست
1 خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست
2 به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست
3 ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست
4 اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
1 مطلب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
2 من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
3 می بده تا دهمت آگهی از سِرِّ قضا که به رویِ که شدم عاشق و از بوی که مست
4 کمر کوه کم است از کمر مور این جا ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
1 شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست صلایِ سرخوشی، ای صوفیان باده پرست
2 اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام زُجاجی چه طُرفهاش بشکست
3 بیار باده که در بارگاه استغنا چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
4 از این رِباط دودر، چون ضرورت است رَحیل رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست
1 زلف آشفته و خِوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست
2 نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
3 سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینهٔ من خوابت هست؟
4 عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند کافر عشق بود، گر نشود باده پرست
1 در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
2 در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیدا وز قدِ بلندِ او بالای صنوبر پست
3 آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
4 شمع دل دمسازم، بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان، برخاست چو او بنشست
1 به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست که مونسِ دمِ صبحم، دعای دولت توست
2 سرشک من که ز طوفان نوح دست بَرَد ز لوح سینه نیارَست نقشِ مهرِ تو شُست
3 بکن معاملهای، وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
4 زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتَمِ جم، یاوه کرد و باز نَجُست
1 ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟ خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
2 گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست هر شربت عَذبَم که دهی، عین عذاب است
3 افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان تحریرِ خیالِ خطِ او نقشِ بر آب است
4 بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
برای دریافت فال حافظ و تفسیر دقیق اشعار حافظ، به فال حافظ شیرازی با تفسیر مراجعه کنید و از خدمات ما بهرهمند شوید.