آثار قدسی مشهدی

صفحه 8 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآید ترسم که رفته رفته طوفان غم برآید

2 از اتحاد چشمم با پای، در ره عشق مالم چو دیده بر خاک، نقش قدم برآید

3 گر دست شام هجران گیرد گلوی شب را مشکل که تا قیامت، از صبح، دم برآید

4 در موج‌خیز دریا هر لحظه نیست طوفان کز رشک آب چشمم دریا به هم برآید

1 مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاست بی‌صبری‌ام ز حد بشد آرام من کجاست

2 دوران به سر رسید و دل من نیارمید یاران خبر دهید دلارام من کجاست

3 بگداختم ز ناله بلبل درین بهار ای باد صبح، سرو گل‌اندام من کجاست

4 زاهد تو فارغی، ز من اوضاع دین مپرس من کافر محبتم اسلام من کجاست

1 بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا

2 ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا

3 دلیل سوختنم روشن است بی دعوی چو شمع کی رگ گردن بود دلیل مرا؟

4 خوش است هرچه به لعل تو نسبتی دارد لب تو ساخته محتاج سلسبیل مرا

1 عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار نیست هرکه شد ز اهل سلامت مرد این بازار نیست

2 کاش یک بار افتدش بر گلشن کویت گذر آنکه گوید سرو را پا هست چون رفتار نیست؟

3 ماجرای عشق چندان هست کایشان را بس است عاشقان را پرسش روز جزا در کار نیست

4 غنچه از بهر صبا چیده‌ست بر هم برگ گل ورنه مرغان چمن را آشیان جز خار نیست

1 صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت آسمان در نُه قفس چون من گرفتاری نداشت

2 بر دل تنگم ندانم عافیت را در که بست با وجود آنکه این ویرانه دیواری نداشت

3 از تماشای تو جز حسرت نصیب ما نگشت دیده حسرت نصیبان بخت بیداری نداشت

4 گل‌فروش از ساده‌لوحی گل سوی بازار برد ورنه تا گل بود چون بلبل خریداری نداشت

1 وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است فایده انتظار، ترک تمنا بس است

2 مرغ گرفتار را، حوصله باغ نیست برگ گلی در قفس، بهر تماشا بس است

3 خار ره عشق را، در جگر خود شکن کز پی مزد قدم، آبله پا بس است

4 یوسف اگر همره است، قافله گو امن باش بدرقه کاروان، عشق زلیخا بس است

1 من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌ست عالمی پر از شهید و غمزه قاتل یکی‌ست

2 خواه سوی کعبه رو خواهی ره بتخانه گیر کوی عشق است این به هر جا می‌روی منزل یکی‌ست

3 نه ز هجران خسته دل گردیم نی از وصل خوش موج دریاییم ما را لجه و ساحل یکی‌ست

4 وادی عشق است اینجا ساربان آهسته ران هر قدم مجنونی افتاده‌ست اگر محمل یکی‌ست

1 در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد نادر بود آن شیوه که استاد ندارد

2 بی سعی تو گیراست خیال سر زلفت این دام روان حاجت صیاد ندارد

3 هر عضو مرا طاقت صد داغ دگر هست با غمزه بگو دست ز بیداد ندارد

4 دل گشته تسلی به همینم که محبت شرط است که تا داردم، آزاد ندارد

1 جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت غیر سودایش دل شوریده سودایی نداشت

2 عمرها شد ساغر نرگس چو جام ما تهی‌ست مجلس‌آرای چمن هم دُرد مینایی نداشت

3 عاقبت یوسف متاع حسن، سوی مصر برد مشتری گویی به کنعان چشم بینایی نداشت

4 در جبینش از چه رو امروز نور دیگرست؟ آفتاب امروز اگر رخ بر کف پایی نداشت

1 بازم نشسته تا مژه در دل نگاه کیست روزم سیاه‌کرده چشم سیاه کیست

2 با آنکه صرف شد همه عمرم در انتظار آگه نیم هنوز که چشمم به راه کیست

3 دل‌دادن و سخن‌نشنیدن گناه من دل‌بردن و نگاه‌نکردن گناه کیست

4 جرم مرا امید به رحمت حواله کرد در حیرتم که دیده نر عذرخواه کیست

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی