آثار قدسی مشهدی

صفحه 6 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان مرا ولی ز برگ گل آراست آشیان مرا

2 مراست جذبه شوقی که هر کجا می‌رم هما به کوی تو می‌آرد استخوان مرا

3 خوشم به گریه خونین که فرق نتوان کرد به وقت چیدن گل، از گل آشیان مرا

4 هزار شکر از آن عقده جبین دارم که گاه شکوه گره می‌زند زبان مرا

1 زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست

2 آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشه‌ام دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست

3 امشب که بود نکهت پیراهن امید طالع نگر که خار به پای صبا شکست

4 دامن‌کشان گذشتی و صد جیب پاره شد بیگانه گشتی و دل صد آشنا شکست

1 فسون ناله‌ام شب بسته خواب پاسبانش را که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را

2 ز چاک سینه‌ام دل می‌کند نظاره زلفش چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را

3 نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد به حال خویشتن پی برده‌ام لطف نهانش را

4 اسیر عشق را فرض است عزت بعد مردن هم میندازید بر خاک مذلت استخوانش را

1 خوشم که ضعف چنان کرده روشناس مرا که چشم آینه مژگان کند قیاس مرا

2 چو غنچه تا به گریبان نهفته در مژه‌ام فتاده کار به نظاره در لباس مرا

3 بنای عافیتم را بریز گو از هم بود چه چشم ز گردون بداساس مرا؟

4 ز بدشگونی داغی که نیک خواهد شد بود ز اختر بد بیشتر هراس مرا

1 خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد اگر اسیر تو نبود دلم اسیر مباد

2 نهفته مهر تو در سینه ورنه می‌گفتم چو صبح سینه چاکم رفوپذیر مباد

3 نمی‌دهی می وصلم که تنگ‌حوصله‌ای مباد ساقی مجلس بهانه‌گیر، مباد

4 دعا کنید که پرویز را پس از فرهاد گذار بر طرف قصر و جوی شیر مباد

1 هرکه امشب می نمی‌نوشد به ما منسوب نیست پارسا در حلقه مستان نشستن خوب نیست

2 در چنین فصلی که بلبل مست و گلشن پرگل است گر همه پیمانه عمرست خالی خوب نیست

3 سرنوشتم را قضا از بس پریشان زد رقم هرکه خواندش گفت مضمونی درین مکتوب نیست

4 کام‌جویان رشک بر حال زلیخا می‌برند چشم ما جز در قفای گریه یعقوب نیست

1 منشور خدمت تو رقم شد به نام ما افکند سایه مرغ سعادت به بام ما

2 خوش بر مراد هر دو جهان دست یافتیم کامش برآید آنکه برآورد کام ما

3 منت‌پذیر شمع چو پروانه نیستیم از مهر تو به صبح بدل گشته شام ما

4 خالی مباد از می توفیق ساغرش پر کرد آنکه از می امید جام ما

1 دلبستگی نماند به وارستگی مرا وارستگی مباد ز دلبستگی مرا

2 آسودگی به شربت مرگم علاج کرد دشمن طبیب گشت درین خستگی مرا

3 کردم ز عشق شکوه تلافی نمی‌شود سوزند اگر به آتش وارستگی مرا

4 روزی که جامه بر قد احباب دوختند عشقت قبول کرد به شایستگی مرا

1 بی‌درد خسته‌ای که به درمان شد آشنا شوریده آن سری که به سامان شد آشنا

2 از فیض شانه یافت دل از زلف هرچه بافت شد مفت خوشه‌چین چو به دهقان شد آشنا

3 چون بلبل از مطالعه صفحه رخت چشمم همین به خط گلستان شد آشنا

4 آگه ز شوق گریه بی‌اختیار نیست هرکس چو غنچه با لب خندان شد آشنا

1 دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت گل چیدم آنقدر که کفم رنگ خون گرفت

2 ممنون دُرد و صاف حریفان نمی‌شود چون نرگس آنکه ساغر خالی، شگون گرفت

3 از اشک بی‌ملاحظه مرغان باغ را این شرم بس که دامن گل رنگ خون گرفت

4 چون مهر در رگ همه کس جای کرده‌ام قدسی شکست رنگ مرا هرکه خون گرفت

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی