آثار قدسی مشهدی

صفحه 5 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 سخن ز غیر مپرسید بینوایی را که کرده ورد زبان حرف آشنایی را

2 حدیث هجر به گوش دلم چنان تلخ است که حرف موج بگویند ناخدایی را

3 دماغ غنچه معطر شد از نسیم سحر کشیده شانه مگر زلف مشک‌سایی را؟

4 ز رشک هر مژه در چشم من شود خاری به کوی دوست چو بینم برهنه پایی را

1 رغیرتم پوشیده از چشم بدان، خوب مرا داده جا در پرده دل طفل محجوب مرا

2 مدعی بر خویش می‌پیچد چو مکتوب از حسد ناگرفت از دست قاصد یار مکتوب مرا

3 عکس رویش را زچشم آیینه دل جذب کرد دل به دست دیده هم نگذاشت مطلوب مرا

4 شاید از آشفتگی‌های دلم یادش دهد ای صبا آشفته‌تر کن زلف محبوب مرا

1 بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا

2 ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا

3 دلیل سوختنم روشن است بی دعوی چو شمع کی رگ گردن بود دلیل مرا؟

4 خوش است هرچه به لعل تو نسبتی دارد لب تو ساخته محتاج سلسبیل مرا

1 آه سحر نتیجه شرر می‌دهد مرا نخل امید بین که چه بر می‌دهد مرا

2 خون می‌کند غمت جگرم را هزاربار تا یک پیاله خون جگر می‌دهد مرا

3 بیهوشی‌ام به طرز حریفان بزم نیست ساقی می از سبوی دگر می‌دهد مرا

4 افتاده‌ام به دام کسی کز غرور حسن نه می‌کند هلاک و نه سر می‌دهد مرا

1 دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما

2 چون دانه دل به خوشه و خرمن نبسته‌ایم محتاج آبیاری برق است کشت ما

3 انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت چون عارضت گلی نبود در بهشت ما

4 تا از فروغ روی تو بتخانه درگرفت آتش به کعبه تحفه برند از کشت ما

1 گر به خیال در نظر جلوه دهد جیب را بددلی‌ام ز سایه‌اش، فرض کند رقیب را

2 رتبه عشق بین که چون بر سر حرف دوستی کودک بیسواد او مسخره کرد ادیب را

3 همچو بنفشه ننگرم هیچ‌طرف در این چمن تا نرسد زمن غمی خاطر عندلیب را

4 لذت درد دوستی نیست نصیب بی‌غمان دست هوس مگر درد، پیرهن رقیب را

1 چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ها بر قلب رسوایی زدم زین پس من و دیوانه‌ها

2 از بیم سیل اشک من نیک و بد روی زمین تا مردمان چشم خود بیرون شدند از خانه‌ها

3 گر خود تهیدستم چه شد دستی ندارم بر فلک چشک و دل من پر بود گنج است در ویرانه‌ها

4 از گفتگوی این و آن تا کی فرورفتن توان مردم ز غفلت تا به کی خواب آرد این افسانه‌ها

1 چو شخص سایه ندیده کسی هلاک مرا سرشته‌اند به آب حیات، خاک مرا

2 مرا ز عشق غرض آه دردآلودست مباش گو اثری آه دردناک مرا

3 جواب دعوی دشمن بس این که دامن دوست گواه پاکی خود کرد عشق پاک مرا

4 زیادکردن تبر تو می‌سپارم جان چه جای زحمت پیکان بود هلاک مرا؟

1 نهادی بر سر شوریدگان داغ زدی بر سر گره سودای ما را

2 در این بزم از حریفان چشم داریم که نگذارند خالی جای ما را

3 نظر بر جامه از برگشتگی‌هاست کسی نشناسد از سر پای ما را

4 درین بستان‌سرا عنقای عشقیم نمی‌داند کسی ماوای ما را

1 گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما

2 غمزه‌ات ناوک بیداد نیاورده به زه دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما

3 گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست گوهر درد برد عشق ز گنجینه ما

4 عشق پیوسته به تعلیم جنون مشغول است رسم آزادشدن نیست در آدینه ما

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی