آثار قدسی مشهدی

صفحه 5 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 از غم نمی‌خورد دل اهل جنون شکست در حیرتم که خاطرم از غصه چون شکست

2 تا حرف ناامیدی مجنون شنیده‌ام دارد دلم ز طره لیلی فزون شکست

3 زان گل که کوهکن به سر از زخم تیشه زد صد خار رشک در جگر بیستون شکست

4 در خیمه‌گاه شعله که داغ است نام او دل را سفینه بر سر گرداب خون شکست

1 چشم عیبت چو نباشد گل و خاشاک یکی‌ست پاک‌بین را همه جانب نظر پاک یکی‌ست

2 عالمی قرب غمت یافته اما نه چو من کشته بسیار ولی بسته فتراک یکی‌ست

3 زخم شمشیر بلا بر سر هم می‌آید خورده صد تیغ مرا بر جگر و چاک یکی‌ست

4 قرب بعدم نشود موجب شادی و ملال پیش سودازدگان قدر گل و خاک یکی‌ست

1 تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست به تماشای جمالت مژه من بازست

2 پیش مرغان گرفتار، خموشی کفرست لب نبندم ز فغان تا ره شیون بازست

3 به تمنای غباری ز درت چون سایل مردم چشم مرا، از مژه، دامن بازست

4 عکس رویش چو در آیینه فتد شاد شوم کز دل آینه راهی به دل من باز است

1 ز نقش کینه چو پاک است لوح سینه ما به دوستی که تو هم دل بشو ز کینه ما

2 ز خیره‌چشمی خود سوختم که یار امروز هنوز در عراق است از نگاه دینه ما

3 ز اشتیاق خدنگ تو بعد مردن هم شود نشانه تیر استخوان سینه ما

4 بلا بود دل آسوده درد عشق کجاست که سنگ تازه کند عهد آبگینه ما

1 به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند؟ مگر به زلف تو دندان شانه کار کند

2 مرا چو شیشه خالی، کدام رنگ و چه بوی بیار می که خزان مرا بهار کند

3 ز دست رفت دلم، تا به کی توان دیدن که شانه دست‌درازی به زلف یار کند

4 هزار غنچه پیکان به سینه هست و همان دلم برای گل داغ، خارخار کند

1 گشادی طره و مشک ختن سوخت نقاب از رخ فکندی و چمن سوخت

2 اسیران غمت را آتش عشق چو تار شمع در یک پیرهن سوخت

3 نشستی با رقیب و من کبابم زدی آتش به غیر و جان من سوخت

4 نگشتم آشنای کس ز مهرت مرا داغ غریبی در وطن سوخت

1 ما را ز دست جور تو پای گریز نیست راحت، نصیب دیده خونابه ریز نیست

2 شد سنگ، خاک در کف طفلان ز انتظار داغم ازین خرابه که دیوانه‌خیز نیست

3 با دشمنم چه کار که از بی‌تعلقی با دوست هم مرا سر و برگ ستیز نیست

4 در بزم اهل درد به یک جو نمی‌خرند گر شیشه‌ای ز سنگ بلا ریزریز نیست

1 داده عشقم باده نابی که می‌سوزد مرا خورده‌ام از جام خضر آبی که می‌سوزد مرا

2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبح‌دم زد به تار چنگ مضرابی که می‌سوزد مرا

3 تازه عاشق گشته‌ام چشمم ز خون دل پر است باز در جو کرده‌ام آبی که می‌سوزد مرا

4 قبله بتخانه را گویند ابروی بت است در نماز این است محرابی که می‌سوزد مرا

1 دل یکی وز هر طرف بر سینه داغ دیگری‌ست بهر یک پروانه از هر سو چراغ دیگری‌ست

2 هر طرف رنگی دگر برمی‌کند نظّاره‌اش ساقی ما گل‌گل امشب از ایاغ دیگری‌ست

3 آنکه او را روز و شب در کعبه می‌جویی سراغ پیش رندان در خراباتش سراغ دیگری‌ست

4 روزنم هرگز چنین روشن نبود از ماهتاب کلبه ما روشن امشب از چراغ دیگری‌ست

1 شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت سینه صد پیکان چشید و دست از افغان برنداشت

2 تهمتی بود این که گفتم آتش دل مرده است کز دلم برخاست آه و رنگ خاکستر نداشت

3 بر سر نظّاره روی تو بر من ناز کرد ور نه بر من چشم روشن منتی دیگر نداشت

4 تا بر زلف تو امروز آمدم مردم که دوش خواب دیدم ناتوانی را که دل در بر نداشت

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی