آثار قدسی مشهدی

صفحه 3 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را مکن مکن که عمارت کند خراب مرا

2 چه آتشی تو نمی‌دانم ای بهشتی روی که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا

3 هجوم گریه نمی‌دانم اینقدر دانم که جای بر سر آب است چون حباب مرا

4 ز شکوه ستمت مردم و همان خجلم برون نبرد اجل هم از این حجاب مرا

1 داده عشقم باده نابی که می‌سوزد مرا خورده‌ام از جام خضر آبی که می‌سوزد مرا

2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبح‌دم زد به تار چنگ مضرابی که می‌سوزد مرا

3 تازه عاشق گشته‌ام چشمم ز خون دل پر است باز در جو کرده‌ام آبی که می‌سوزد مرا

4 قبله بتخانه را گویند ابروی بت است در نماز این است محرابی که می‌سوزد مرا

1 وبال جان اسیران مکن رهایی را مده به اهل وفا یاد بی‌وفایی را

2 به مرگ هم نبریدم به هرکه پیوستم کسی نخوانده چو من جزو آشنایی را

3 میسرست وصالت مرا ولی چه وصال که یاد می‌کنم ایام بی‌نوایی را

4 زهی ستاره روشن که دیده شب چو چراغ تمام کرد به روی تو روشنایی را

1 شد دهان شکرگو هر زخم نخجیر ترا صید پیکان‌خورده داند لذت تیر ترا

2 جز حدیث بیستون در بزم شیرین نگذرد آفرین ای ناله فرهاد تاثیر ترا

3 جور کن چندان که بتوانی که روز بازخواست بر زبان شکوه شکر آید عنان‌گیر ترا

4 از چه خاکی ای دل ویران که از روز ازل هیچ‌کس از پیش خود نگرفت تعمیر ترا

1 خوشم که ضعف چنان کرده روشناس مرا که چشم آینه مژگان کند قیاس مرا

2 چو غنچه تا به گریبان نهفته در مژه‌ام فتاده کار به نظاره در لباس مرا

3 بنای عافیتم را بریز گو از هم بود چه چشم ز گردون بداساس مرا؟

4 ز بدشگونی داغی که نیک خواهد شد بود ز اختر بد بیشتر هراس مرا

1 چو نمی‌کنی نگاهی به ستم مران خدا را نکنی اگر نوازش مشکن دل گدا را

2 همه حیرتم که هرگز چو نبوده آشنایی به جهان که گفته چند این سخنان آشنا را

3 چو شدی تمام خواهش چه زنی در اجابت؟ به دم فسرده هرگز نبود اثر دعا را

4 شده قاصد آنچنان کم به میان دوست‌داران که ز مصر سوی کنعان نفتد گذر صبا را

1 چند سوزد برق غم مشتی خس و خاشاک را آتشی خواهم که سوزد خرمن افلاک را

2 چشم ما پاک است چون خورشید از آلودگی دامن پاکی بود شایسته چشم پاک را

3 شوق آتش تا نسازد خلق را گرم گناه چون برون آیی بپوش آن روی آتشناک را

4 بهر قتل عشق‌بازان دیر می‌آید اجل رخصت یک غمزه فرما نرگس چالاک را

1 ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا

2 در چشم خلق بس که مرا خوار کرده‌ای نشناسد آب روی، کس از آب جو مرا

3 دور از تو کار خنجر الماس می‌کند ساقی گر آب خضر کند در گلو مرا

4 من دل به خال و خط ندهم مهر پیشه کن بلبل نیم که مست کند رنگ و بو مرا

1 به کفر زلفت از آن تازه کردم ایمان را که تازه ریخته‌ای خون صد مسلمان را

2 ز حد فزون مکن ای داغ با دلم گرمی که هیچ‌کس به تواضع نکشته مهمان را

3 قیامتی ز خرامیدنش بلند نشد چه نسبت است به قد تو سرو بستان را

4 شب وصالم اگر رخصت نظاره دهی چو شمع بر سر مژگان فدا کنم جان را

1 در راه تا رود ز من آن نازنین جدا دستش جدا عنان کشد و آستین جدا

2 چون بر نشان پای تو مالم رح نیاز نتوان چو سایه کرد مرا از زمین جدا

3 از لذت خدنگ ستم عضوعضو من هریک کنند شست ترا آفرین جدا

4 هم عاشق وفایم و هم بنده جفا دارم به سینه داغ جدا بر جبین جدا

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی