ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان از قدسی مشهدی غزل 12
1. ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان مرا
ولی ز برگ گل آراست آشیان مرا
...
1. ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان مرا
ولی ز برگ گل آراست آشیان مرا
...
1. کو سرانجامی که شب روشن کنم کاشانه را
آورم شمع و بدست آرم دل پروانه را
...
1. کی حرف ملامت شکند خاطر ما را؟
خصمی به چراغم نبود باد صبا را
...
1. دلبستگی نماند به وارستگی مرا
وارستگی مباد ز دلبستگی مرا
...
1. فکند از نظری دیده حسود مرا
ز خویش کرده جدا آتشی چو دود مرا
...
1. ز هجر کرد خبردار وصل یار مرا
صلای گشت خزان میدهد بهار مرا
...
1. یکی بود به نظر نیستی و هستی ما
تفاوتی نبود در خمار و مستی ما
...
1. آتش مزاج من بگذار این عتاب را
چین بر جبین ندیده کسی آفتاب را
...
1. خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
...
1. داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا
خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
...
1. وبال جان اسیران مکن رهایی را
مده به اهل وفا یاد بیوفایی را
...
1. شد دهان شکرگو هر زخم نخجیر ترا
صید پیکانخورده داند لذت تیر ترا
...