رخ تو تا شده غایب به صورت از قدسی مشهدی غزل 394
1. رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم
کمر به دشمنی خواب بسته چشم ترم
...
1. رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم
کمر به دشمنی خواب بسته چشم ترم
...
1. دردت به دل رسیده و از دل به داغ هم
مجلس بود به روی تو گرم و ایاغ هم
...
1. گر ز چنگ شحنه هجران امان مییافتم
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
...
1. تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زدیم
گویا برای ناله گره بر زبان زدیم
...
1. نهال دوستی را ریشه در خون پرورش دادم
بچش نوباوه باغم، ببین چون پرورش دادم
...
1. ما حرف سود خویش برای زیان زدیم
خرمن چو گل به نیت باد خزان زدیم
...
1. دوش بر خاک درت عرض جبین میکردم
وز جبین درخور آن، سجده گزین میکردم
...
1. در خون دل از دیده خونبار نشستیم
چون دیده به خون از غم دلدار نشستیم
...
1. ..............................
..............................ا میکشم
...
1. در میان بیخودی، آرامش دل یافتم
من ز گرداب محبت، ذوق ساحل یافتم
...
1. ز بس که دشمن نظّاره پریشانم
چو شمع گشته به یک جای جمع، مژگانم
...
1. اگر به عشق نباشد درست، پیمانم
به عهد زلف تو کافر نیم، مسلمانم
...