تا پرده از رخت به کشیدن نمیرسد از قدسی مشهدی غزل 251
1. تا پرده از رخت به کشیدن نمیرسد
صبح نشاط ما به دمیدن نمیرسد
...
1. تا پرده از رخت به کشیدن نمیرسد
صبح نشاط ما به دمیدن نمیرسد
...
1. مرا هر قطرهای کز دیده در دامن فرو ریزد
شود چشمی و خون بر حال چشم من فرو ریزد
...
1. در طرب ز ازل بر من حزین بستند
گشاد نیست دری را که اینچنین بستند
...
1. سوای تو در سینه هر خام نگنجد
خوش باش که این باده به هر جام نگنجد
...
1. کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می برد؟
هر تنک ظرفی، به جام دوستی کی پی برد؟
...
1. نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساختند
سربسر مهرم، ز نور آفتابم ساختند
...
1. ذوق غمت ز سینه محزون نمیرود
از دل هوای درد تو بیرون نمیرود
...
1. چه رنجش است کزان تندخو نمیآید؟
کدام فتنه که از دست او نمیآید؟
...
1. دلم ز کعبه نه محمل نشسته میآید
به دیر رفته و زنار بسته میآید
...
1. میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگ طعم خون دهد
...
1. ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگرداند
بگردد روی بخت از من، گر از من رو بگرداند
...
1. کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنشین باشد
بنازم دوستی را کز وفاداری چنین باشد
...