آثار قدسی مشهدی

صفحه 18 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند روزگار خوش ما چیست، شب تاری چند

2 سینه برهنه بر گلشن از آن می‌مالم کز ره مرغ چمن، چیده شود خاری چند

3 دل چو مویی شد و نگشود کس از وی گرهی ماند چون سبحه، به یک رشته، گرفتاری چند

4 داغ‌های کهن خویش، به دل تازه کنم گلشنی سازم از افروخته رخساری چند

1 نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز سرمه در چشم تو، همخانه نازست هنوز

2 تازه شد دوستی ما به خط تازه تو ناز کن، ناز که آغاز نیازست هنوز

3 راه نزدیک حرم، سعی مرا ناقص کرد لیک شادم که ره شوق درازست هنوز

4 خاک شد پیکر محمود و ز تاثیر وفا دل او در شکن زلف ایازست هنوز

1 مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد ز سحر غمزه‌ات اعجاز را جگر خون شد

2 ز شوق تیغ به خود گو ببال صید حرم که غمزه تو به عزم شکار بیرون شد

3 نبرد نامه من، مرغ نامه‌بر بر دوست مگر ز بخت بدم باخبر ز مضمون شد

4 ز دیده و دل فرهاد، مرکب شیرین شب فراق گذشت آنقدر که گلگون شد

1 آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد گر شد زبان به شکوه رضا، دل رضا نشد

2 شکرانه جفای تو جان دادم و هنوز دین وفا به شرع محبت ادا نشد

3 نیرنگ بین، که جز نگه آشنا نکرد بیگانه‌ای که در همه عمر آشنا نشد

4 پیکان یک خدنگ تو در پهلویم نماند یک ره دل ز جا شده من به جا نشد

1 دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش دارم چو غنچه، مهر ابد بر دهان خویش

2 ز آمیزش صبا نبود غنچه را گریز بلبل به شکوه چند گشاید زبان خویش؟

3 در گلشن آرمیده روم چون نسیم صبح تا عندلیب رم نکند ز آشیان خویش

4 با آنکه آب دیده‌ام از آسمان گذشت بختم نشست دیده ز خواب گران خویش

1 چشمی که با غبار درت آشنا شود دیگر چو نقش پا، کی ازین در جدا شود؟

2 بر لب شکسته می‌گذرد حرف توبه‌ام چون کودکی که نو به سخن آشنا شود

3 آن طالعم کجاست که افتد به کار من هر عقده‌ای که از سر زلف تو وا شود

4 چون صبح، یابد از نفسش نور، عالمی هر ذره را که مهر تو در سینه جا شود

1 نشاه می‌خواستم از باده، خمارم دادند روز روشن طلبیدم شب تارم دادند

2 ناله صبحدم و آه شب و گریه شام هرچه در عشق بتان بود به کارم، دادند

3 هریک از گبر و مسلمان ز خودم می‌دانند خود ندانم که به کیش که قرارم دادند

4 هرکجا جای کنم، سبزه دمد از نم اشک در خزان شاد ازانم که بهارم دادند

1 گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می‌شود گر کنم دور آستین از دیده، طوفان می‌شود

2 پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن مژده ده پروانه را کامشب چراغان می‌شود

3 تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر گریه کمتر می‌کنم روزی که باران می‌شود

4 تا به کام دل درم من هم گریبانی چو شمع تا به عطف دامن از چشمم گریبان می‌شود

1 کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم زد داغ بی‌دردی آنم که دم از مرهم زد

2 با خرد روز ازل بر سر سودا بودم عشق پیش آمد و سودای مرا برهم زد

3 محنت هجر تو داند که چه با جانها کرد شعله عشق تو داند که چه در عالم زد

4 گوش کس باخبر از زمزمه شوق نبود عشقت آن روز که ناخن به دل آدم زد

1 یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید از دل شکستنم به دلش چون صدا رسید

2 گلزار حسن را چه غم از آفت خزان برگی اگر فتاد گلی از قفا رسید

3 کشت امید من چو پی برق شد سیاه تا شعله غمت به کدامین گیا رسید

4 لطف تو بود بیشتر از خواهش دلم هر مدعایم از تو به صد مدعا رسید

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی