آثار قدسی مشهدی

صفحه 15 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 برای سوختن یک شعله کافی نیست داغم را صد آتشخانه باید تا کند روشن چراغم را

2 بهارم خرمی از تازه‌رویی‌های او دارد وگرنه غنچه‌ای دارد به دل سامان باغم را

3 نیم گم‌گشته شوق چراغ و آرزوی گل چرا از بلبل و پروانه می‌جویی سراغم را

4 ز چشمم چند جوشد خون دل چون باده ای ساقی به رغم دیده پرخون بیا پر کن ایاغم را

1 هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست هنوز گونه زرد مرا غباری هست

2 نمی‌زنم مژه بر یکدگر ز حیرانی هنوز چشم مرا درد انتظاری هست

3 حذر نکرد ز آهم سپهر و غافل از این که در میانه این گرد هم سواری هست

4 مرا چو حادثه مخصوص گشت دانستم که روزگار مرا از من اعتباری هست

1 بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست رشکم چرا به صد غم بیگانه آشناست

2 معشوق هم به چاره عاشق نبرد راه شد عمرها که شمع به پروانه آشناست

3 در وادی خیال تو و گفتگوی عشق چشمم به لب، چو خواب به افسانه آشناست

4 بیگانه است اگرچه ز پیراهن خرد با سنگ کودکان تن دیوانه آشناست

1 از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید کس بر جبین آینه از خشم چین ندید

2 از بس به سر زدم ز فراقت جدا جدا از دست، سر چه دید که از آستین ندید

3 زین خاکدان هزار سلیمان شد و ز پی کس نقش پای مورچه‌ای بر زمین ندید

4 این راه پرخطر به چه امید می‌رود روی تو هرکه در نفس واپسین ندید

1 مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث چنان که بلبل شوریده را چمن باعث

2 تو خواستی ز برم تند بگذری ورنه برای مکث توان کرد صد سخن باعث

3 غزال قدس که دیدی اسیر دانه و دام؟ اگر نمی‌شدی آن سرو سیم‌تن باعث

4 همیشه باعث عشق بتان دل قدسی‌ست چنان که سجده بت راست برهمن باعث

1 فکنده زخم دلم را به حالت بهبود کسی مباد گرفتار چشم‌زخم حسود

2 فزونی غم از آسودگی‌ست بر دل من نمی‌فزود غمم گر دلم نمی‌آسود

3 چراغ تیره ما هم به کار می‌آید به چشم گمشدگان سرمه می‌نماید دود

4 از آن نگشته سر همتم چو گردون خم که خوش‌نمای نباشد ز خُم چو شیشه سجود

1 جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد صد شیشه‌ام چو توبه شکست و صدا نکرد

2 خونگرمی زمانه ز من دست برنداشت از رنگ و بو چو برگ گلم تا جدا نکرد

3 خرسند از آشنایی ضعفم که هیچ‌گاه گوش مرا به ناله من آشنا نکرد

4 مخمور اگر فتد به قدح، عیب او مکن نرگس مگر به دیده تو چشم وا نکرد؟

1 خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را مکن مکن که عمارت کند خراب مرا

2 چه آتشی تو نمی‌دانم ای بهشتی روی که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا

3 هجوم گریه نمی‌دانم اینقدر دانم که جای بر سر آب است چون حباب مرا

4 ز شکوه ستمت مردم و همان خجلم برون نبرد اجل هم از این حجاب مرا

1 چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ها بر قلب رسوایی زدم زین پس من و دیوانه‌ها

2 از بیم سیل اشک من نیک و بد روی زمین تا مردمان چشم خود بیرون شدند از خانه‌ها

3 گر خود تهیدستم چه شد دستی ندارم بر فلک چشک و دل من پر بود گنج است در ویرانه‌ها

4 از گفتگوی این و آن تا کی فرورفتن توان مردم ز غفلت تا به کی خواب آرد این افسانه‌ها

1 تبخاله خون بر لبم از سوز درون است در چشم ترم هر مژه فواره خون است

2 این باده عیشم که بود خون دلش نام ته‌مانده صد جرعه‌کش بخت‌زبون است

3 درمان نپذیرد مرض عشق مسیحا بیمارفریبی بگذار این چه فسون است؟

4 مخمور می شوقم و انجام شکست است مجنون ره عشقم و آغاز جنون است

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی