آثار قدسی مشهدی

صفحه 13 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت ایمن ننشیند ز فریب خط و خالت

2 در هیچ چمن چون تو گلی نیست، ندانم دهقان ز گلستان که آورده نهالت

3 گرد سر اعجاز تو گردم که شود شب آتشکده سینه گلستان ز خیالت

4 شادم که مرا قابل هجران شمری هم من کیستم و آرزوی بزم وصالت

1 فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست گر دمی بر سر نازست دمی دیگر نیست

2 شکوه از خامی عاشق نکند معشوقی حسن از عشق در آیین وفا کمتر نیست

3 بهر ظرفی که ندارم چه کشم رنج خمار شیشه را بر لب خود گیرم اگر ساغر نیست

4 سینه سوراخ شد از گرمی خونم گویا که ز خونابه حسرت مژه امشب تر نیست

1 از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت بیمار ماندم و به مسیحا خبر نرفت

2 اشکم ز باد دستی مژگان به خاک ریخت کس را چو من ز رشته ستم بر گهر نرفت

3 داغم ز ناتوانی فریاد خویشتن کز بس ضعیف بود ز یاد اثر نرفت

4 هرگز نرفت قاصد اشک من از پی‌اش کز رشک، دیده چند قدم پیشتر نرفت

1 نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوزد ز بیم گرمی خوی تو آهم در جگر سوزد

2 ز کم‌ظرفی بود هر دم کشیدن از جگر آهی چراغی کو تهی باشد ز روغن بیشتر سوزد

3 به جانم از ملامت اینقدر ناخن نزن ناصح که آتش را کسی چندان که کارد بیشتر سوزد

4 چراغ آسمان نوری ندارد برق آهی کو بود کاین نُه کهن فانوس را در یکدگر سوزد

1 باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند پیک آهم شعله جای نامه بر سر می‌زند

2 با خیال روی شیرین هرکه گیرد خلوتی روح فرهادش ز غیرت حلقه بر در می‌زند

3 شرح احوال اسیران سر بسر سوز دل است نامه ما شعله در بال کبوتر می‌زند

4 دوش در بزمت حریفی از زبان شیشه گفت می‌خورد خون دل ما هرکه ساغر می‌زند

1 پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است کوتاه‌تر ز فکر من اندیشه من است

2 سنگی اگر به شیشه برد راه سنگ اوست گر شیشه‌ای به سنگ خورد شیشه من است

3 زحمت ندید مورچه‌ای زیر پای من کاین پای نیست، چوب ته تیشه من است

4 هرجا نهال مهر و محبت شود بلند چون نیک بنگری ز رگ و ریشه من است

1 نهادی بر سر شوریدگان داغ زدی بر سر گره سودای ما را

2 در این بزم از حریفان چشم داریم که نگذارند خالی جای ما را

3 نظر بر جامه از برگشتگی‌هاست کسی نشناسد از سر پای ما را

4 درین بستان‌سرا عنقای عشقیم نمی‌داند کسی ماوای ما را

1 هر روز به من یار ز نو بر سر نازست پیوسته مرا لذت آغاز نیاز است

2 بگذار که در تیرگی بخت بمانم آیینه چو روشن شود افشاگر رازست

3 کوتاه امل باش که چون رشته سوزن پیوسته گره می‌خورد آن سر که دراز است

4 ای بت نه همین زینت بتخانه مایی در کعبه هم ابروی تو محراب نمازست

1 منم که داغ دلم دشمن است مرهم را نمی‌دهم به شب قدر روز ماتم را

2 خدنگ یار مگر چاک سینه‌ام بگشود؟ که سوخت شعله طوفان عشق عالم را

3 به گلشنی که نسیم دلم گذشته بر آن ز خون دل نتوان فرق کرد شبنم را

4 مریض عشقم و خون جگر چنان نوشم که العطش ز جگر خیزد آب زمزم را

1 از جا نبرد صحبت اهل هوس مرا آتش نیم که تیز کند خار و خس مرا

2 آمیزشم چو جغد شگون نیست بر کسی گو آشنای خویش مدان هیچ‌کس مرا

3 هنگام عرض حال ز چین جبین تو در سینه چون حباب گره شد نفس مرا

4 بر من زمانه منت بال هما نهد افتد به سر چو سایه بال مگس مرا

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی