جوش میام چو خم به خروش آشنا از قدسی مشهدی غزل 156
1. جوش میام چو خم به خروش آشنا نکرد
صد شیشهام چو توبه شکست و صدا نکرد
...
1. جوش میام چو خم به خروش آشنا نکرد
صد شیشهام چو توبه شکست و صدا نکرد
...
1. به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند؟
مگر به زلف تو دندان شانه کار کند
...
1. از کینه هیچکس گر هم بر جبین ندید
کس بر جبین آینه از خشم چین ندید
...
1. فلک ز کین به مه فتنهجوی من ماند
ز مهر، طبع محبت به خوی من ماند
...
1. کنعانی ما را غم یعقوب نباشد
تا چند کند صبر، دل ایوب نباشد
...
1. تا لبت را میل سوی باده و پیمانه شد
باده چون پیمانه از شوق لبت دیوانه شد
...
1. در جلوهگری چون تو کسی یاد ندارد
نادر بود آن شیوه که استاد ندارد
...
1. به کف عاشق چو گل، خون دل خود را نگه دارد
برای روزی خود، حاصل خود را نگه دارد
...
1. دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟
که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد
...
1. مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان سوزد
همان آتش که دارد شمع را روشن، همان سوزد
...
1. دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد
گل خواست به دامن کند از بید، غلط کرد
...