آثار قدسی مشهدی

صفحه 14 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 به گریه سحر و آه شب دلم شادست چو گل که تازه ز آب و شکفته از بادست

2 فسردگی به دل بوالهوس میاموزید که مرده در روش آرمیدن استاد است

3 خیال زلف تو ننشسته هرگز از پرواز مگو که مرغ هوایی ز قید آزاد است

4 چو ترکش تو ز پیکان پرست دیده من نیم گر آینه چشمم چرا ز فولادست؟

1 به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنجا هزار فتنه ز هر سو شود بلند آنجا

2 شب فراق تو مهمان آن غم‌آبادم که صبح هم نکند میل نوشخند آنجا

3 مرا چو سینه کنی چاک آنقدر بگذار که ناخنی شودم گاه‌گاه بند آنجا

4 مرا ز صیدگه خود مران که عمری شد چو حلقه دوخته‌ام دیده بر کمند آنجا

1 به کفر زلفت از آن تازه کردم ایمان را که تازه ریخته‌ای خون صد مسلمان را

2 ز حد فزون مکن ای داغ با دلم گرمی که هیچ‌کس به تواضع نکشته مهمان را

3 قیامتی ز خرامیدنش بلند نشد چه نسبت است به قد تو سرو بستان را

4 شب وصالم اگر رخصت نظاره دهی چو شمع بر سر مژگان فدا کنم جان را

1 مرو ز دیده که جام جهان‌نما اینجاست قدم برون مگذار از دلم که جا اینجاست

2 نسیم کوی تو یاد آردم ز نکهت گل نمی‌روم ز چمن بوی آشنا اینجاست

3 زهی سراغ پریشان دوست کز هرسو رسد به گوش صدایی که نقش پا اینجاست

4 برون نمی‌رود آشوب و فتنه از دل من به عهد زلف و خطش خانه بلا اینجاست

1 دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما از روی هم نوشته قضا، سرنوشت ما

2 چون دانه دل به خوشه و خرمن نبسته‌ایم محتاج آبیاری برق است کشت ما

3 انصاف بین که سوی تو رضوان چو دید، گفت چون عارضت گلی نبود در بهشت ما

4 تا از فروغ روی تو بتخانه درگرفت آتش به کعبه تحفه برند از کشت ما

1 شد بهار از توبه‌کردن بایدم اکنون گذشت می‌رسد گل چون توان از باده گلگون گذشت؟

2 من که شمع محفل قربم سراپا سوختم حال بیرون‌ماندگان بزم، یا رب چون گذشت؟

3 خواستم بر یاد بالای تو چشمی تر کنم تا نظر کردم ز سر یک نیزه بالا خون گذشت

4 بر دل ریشم نمی‌دانم که ناخن می‌زند اینقدر دانم که خون دیده از جیحون گذشت

1 یکی بود به نظر نیستی و هستی ما تفاوتی نبود در خمار و مستی ما

2 به می‌پرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست ز می‌پرستی او خویشتن‌پرستی ما

3 بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه بلند قدر نماید فلک ز پستی ما

4 گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد رسید نوبت ایام تنگدستی ما

1 جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست خون شود دل اگر از عشق تو شیدایی نیست

2 به ره کعبه فریبم مدهید از در دوست عاشقان را هوس بادیه‌پیمایی نیست

3 همه‌جا جلوه معشوق حقیقی‌ست ولی هر تُنُک‌حوصله را چشم تماشایی نیست

4 وصل اگر می‌طلبی، یک جهتی کن که ز رشک شمع ما را سر پروانه هرجایی نیست

1 با شمع چو پروانه به محفل نتوان رفت هرجا که رود دل ز پی دل نتوان رفت

2 خون می‌مکد از تیغ شهادت لب زخمم تا بر اثر خون پی قاتل نتوان رفت

3 هر گوشه لبی پر ز فغان است درین راه بر صوت جرس از پی محمل نتوان رفت

4 گر کعبه مقصد طلبی تن به قضا ده کاین راه به اندیشه باطل نتوان رفت

1 بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیست زان رو به دل ز خوردن خونم ملال نیست

2 خون مرا بریز که در شرع دوستی خون‌ریختن شهید وفا را وبال نیست

3 کار دل است پر مزن ای طایر حرم پرواز بوستان محبت به بال نیست

4 دل‌دوختن به وعده معشوق بی‌وفا جز آرزوی خام و خیال محال نیست

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی