آثار قدسی مشهدی

صفحه 12 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 ایام بهارست و هوای چمنم نیست شادم به غمت ذوق گل و یاسمنم نیست

2 گر شور قیامت شود از خاک نخیزم چون غنچه سر نشو و نما در کفنم نیست

3 چون گلشن تصویر، گلم بوی ندارد با آنکه گل ساخته‌ای در چمنم نیست

4 چون عکس در آیینه گهی، گاه در آبم بیرون ز دل صاف‌ضمیران وطنم نیست

1 ز ایمان همتی چون آن نگار چین شود پیدا که از هر چین زلفش رخنه‌ای در دین شود پیدا

2 ز حسن ساده گل داغ خواهد شد دل بلبل چو گرد عارض خوبان خط مشکین شود پیدا

3 چو زلف عنبرافشان صبحدم در باغ بگشایی ز شبنم خال مشکین بر رخ نسرین شود پیدا

4 بتی دارم که بر خورشید اگر سیلی زند حسنش عجب نبود میان روز اگر پروین شود پیدا

1 خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ این است علاج دل بیمار و دگر هیچ

2 هرچند که در کلبه ما دیده گشایی عشق است رقم بر در و دیوار و دگر هیچ

3 هرچند ملک نامه اعمال مرا دید نام تو رقم دید به طومار و دگر هیچ

4 گر زیر کهن دلق مرا خلق بجویند یابند همین رشته زنار و دگر هیچ

1 خط تو سرمه کشد دیده تمنا را لب تو تازه کند روح صد مسیحا را

2 بود به مرهم راحت همیشه طعنه‌فروش کسی که یافت دلش ذوق داغ سودا را

3 بود بر اهل محبت حرام آسایش تبسمی که کند تازه زخم دلها را

4 عجب نباشد اگر در محبت یوسف دوباره عشق جوانی دهد زلیخا را

1 زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیست در کار شبروان گرهی چون چراغ نیست

2 هر شب گل چراغ بهار دگر کند بلبل گمان مبر که ز پروانه داغ نیست

3 چون غنچه برنیاورد از شرم سر ز جیب زان بوی طره هرکه پریشان دماغ نیست

4 در باغ عشق برگ معیشت مگو نماند گل هم به چشم مرغ چمن کم ز داغ نیست

1 فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند ز مهر، طبع محبت به خوی من ماند

2 لب تو آب حیات است، در دلم منشین که خون شود می اگر در سبوی من ماند

3 دمی ز جاذبه شوق من خبر یابی که بگذری تو و چشمت به سوی من ماند

4 هلاک سرکشی شمع محفلم کاین طرز به آشنایی بیگانه خوی من ماند

1 دلی که عشق نکردش چو لاله داغ کجاست خبر دهید که فانوس بی‌چراغ کجاست

2 به دیده خون ز دلم دیردیر می‌آید کسی که زود کند باده در ایاغ کجاست

3 هزار داغ به دل دارم و نمی‌دانم ز بی‌خودی که مرا دل کجا و داغ کجاست

4 نظاره گل و فریاد عندلیب خوش است دلم گرفته ز مجلس، بهار و باغ کجاست

1 قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد بر آستان تو چشمم بنای خانه نهاد

2 حدیث عشق تو افسانه گشته در همه جا از آن دلم همه جا گوش بر فسانه نهاد

3 میانه گل و بلبل که مو نمی‌گنجد چگونه شد که صبا پای در میانه نهاد

4 کمند جذبه صیاد خویش را نازم که دام زلف نه بر اعتماد دانه نهاد

1 تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست صد گره از غیرتم با رشته جان آشناست

2 غم هجوم آورد و من در فکر بی‌سامانی‌ام میزبان خجلت کشد هرچند مهمان آشناست

3 هرچه باداباد ما کشتی در آب انداختیم گر بود بیگانه باد شرطه طوفان آشناست

4 عمرها شد حسرت چاک گریبان می‌کشم با وجود آنکه دستم با گریبان آشناست

1 گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما تا فتد عکس جمال تو در آیینه ما

2 غمزه‌ات ناوک بیداد نیاورده به زه دل به خون گشته ز مژگان تو در سینه ما

3 گرمی سلسه عشق ز داغ دل ماست گوهر درد برد عشق ز گنجینه ما

4 عشق پیوسته به تعلیم جنون مشغول است رسم آزادشدن نیست در آدینه ما

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی