آثار قدسی مشهدی

صفحه 11 از 47
47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار قدسی مشهدی / غزلیات قدسی مشهدی

غزلیات قدسی مشهدی

1 دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف نیست جز شیشه در میان دگری سینه صاف نیست

2 تا کی خیال روی تو را در بغل کشد؟ هرگز دلم ز رشک به آیینه صاف نیست

3 تا دیده‌ام نزاع شب جمعه با شراب دانسته‌ام که باطن آدینه صاف نیست

4 آرد همیشه بخیه او را به روی کار درویش هم به خرقه پشمینه صاف نیست

1 چند سوزد برق غم مشتی خس و خاشاک را آتشی خواهم که سوزد خرمن افلاک را

2 چشم ما پاک است چون خورشید از آلودگی دامن پاکی بود شایسته چشم پاک را

3 شوق آتش تا نسازد خلق را گرم گناه چون برون آیی بپوش آن روی آتشناک را

4 بهر قتل عشق‌بازان دیر می‌آید اجل رخصت یک غمزه فرما نرگس چالاک را

1 منم که نور خرد در چراغ من غلط است بجز هوای جنون در دماغ من غلط است

2 سرود مرغ من الماس بر جگر پاشد ترانه‌سنجی بلبل به زاغ من غلط است

3 نگه ز دیدن آن، ریش گردد ای همدم برو که دیده گشودن به داغ من غلط است

4 تمام، خون دل است و فشرده الماس نبرده پی لب من، یا ایاغ من غلط است

1 آتش مزاج من بگذار این عتاب را چین بر جبین ندیده کسی آفتاب را

2 گردون به دوستی نبرد پیچشم ز کار گردد زبون چو رشته دهد باز تاب را

3 بر دیده شد حرام، غنودن که عاشقان اول کلید چاره شکستند خواب را

4 نور نظر چگونه نسوزد به دیده‌ها جایی که برق حسن بسوزد نقاب را

1 کی حرف ملامت شکند خاطر ما را؟ خصمی به چراغم نبود باد صبا را

2 در سایه دیوار خودم خفته غمی نیست گر بر سر من سایه نیفتاد هما را

3 یا منع من از دیدن رویش منمایید یا دیده گشایید و ببینید خدا را

4 گردیده بلا رام مبادا رمد از دل زنهار به دردم مکن اظهار دوا را

1 خطش را کس به جز من مبتلا نیست به این خط چشم هرکس آشنا نیست

2 چمن شد از هجوم گل چنان تنگ که مرغان را برای ناله جا نیست

3 به من خوش می‌رسد لطف تو امروز مگر چشم بداندیش از قفا نیست؟

4 چه شد بوی گل امید یا رب که رفت از بوستان و با صبا نیست

1 باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد خون دل، میل ملاقات ایاغم دارد

2 عشق چون قسمت اسباب معیشت می‌کرد لاله داغی ز میان برد، که داغم دارد

3 شب که دزدیده‌ام آرد به سر کوی تو پای از حسد دیده پرخون به چراغم دارد

4 آن نهالم که ز شادی ننشینم از پای گر بدانم که خزان روی به باغم دارد

1 خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت آسوده آنکه خانه به کوی بلا گرفت

2 خاک درت ز رشک نهفتم به آب چشم تا چشم غیر، روشنی از توتیا گرفت

3 تیر تو سر فرود نیارد به هیچ صید مرغ دلم خدنگ ترا در هوا گرفت

4 خلقی اسیر تهمت و من مجرم وفا در قید او نماند کسی، تا مرا گرفت

1 تا لبت را میل سوی باده و پیمانه شد باده چون پیمانه از شوق لبت دیوانه شد

2 دل چو افتاد از سر کویت جدا، شد هرزه‌گرد عندلیب یک گلستان جغد صد ویرانه شد

3 بر گل و شمعم نظر در گلشن و محفل بس است بیش ازین نتوان وبال بلبل و پروانه شد

4 تا ابد محروم ماند از لذت دام و قفس هرکه چون مرغ سرایی، صید آب و دانه شد

1 عافیت سینه‌خراش جگر ریش من است نیک‌خواهم بود آن‌کس که بداندیش من است

2 نه ره کعبه بریدم نه در دیر زدم مرغ نگذشته ازین راه که در پیش من است

3 نیستم نیست به ارباب تعلق ز جنون هرکه بیگانه شود از دو جهان خویش من است

4 رو به سوی حرم و سجده به خاک در بت در کفم سبحه ولی دین بتان کیش من است

آثار قدسی مشهدی

47 اثر از غزلیات قدسی مشهدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قدسی مشهدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی