11 اثر از غزلیات غبار همدانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات غبار همدانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار غبار همدانی / غزلیات غبار همدانی

غزلیات غبار همدانی

1 ما ندیدیم به جز چشم تو خونخوار دگر هر نفس در پی آزار دلِ زار دگر

2 گر بریزد همه غمهای جهان بر سر ما ما نخواهیم به جز عشق تو غمخوار دگر

3 نیم جانی است که باید به تو تسلیم کنم غیر ازین نیست مرا با تو سر و کار دگر

1 مردم من و محبّت تو در دلم هنوز تن خاک گشت و بوی وفا در گلم هنوز

2 طوفان گریه خانۀ عمرم خراب کرد همسایه در شکنجه دود دلم هنوز

3 غرق محیط اشکم و از شوق وصل یار فارغ چنان نشسته که در ساحلم هنوز

4 خوش رفته کاروان و به منزل فکنده رخت چشم امید در پی این مَحملم هنوز

1 بگیرم خون پاک تاک ازین پس بشویم دفتر ادراک از این پس

2 به مِی دلق ریائی را بشویم شوم ز آلودگی ها پاک از این پس

3 صبا زد چاک بر پیراهن گل زنم بر جامۀ غم چاک از این پس

4 اگر پیر مغان دستم بگیرد نخواهم زیستن غمناک از این پس

1 جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش

2 بار دگر گر افتدم دامن وصل او به کف باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش

3 عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن از تو کسی نمیکشد گر بکشی غرامتش

4 تا مگر از جفای او شکوه همی بدو کنم کاش به جلوه دیدمی قامت در قیامتش

1 حدیث روضۀ رضوان و نار نیرانش حکایتی است ز اوضاع وصل و هجرانش

2 بریز سیل سرشکم که جان به در نبرد هزار کشتی نوح از بلای طوفانش

3 تو خضر راه شو ای عشق تا در این دم مرگ رسانی از ظلماتم به آب حیوانش

4 علاج این دل دیوانه را توانم کرد به دست افتد اگر طرّۀ پریشانش

1 شکفته غنچۀ خندان و گویی از دهنش چکیده خون دل بلبلی به پیرهنش

2 چنان ز ساغر گل بلبل چمن مست است که بیفریب توانی کشید در رسنش

3 به خواب چشم تو مایل ترم که می ترسم رسد به عقل شبیخون لشکر فتنش

4 کجا خلاص شود دل که دست و پا بستند بدام زلف و فکندند در چَهِ ذقنش

1 ز جان بیزارم از دست دل خویش خدایا با که گویم مشکل خویش

2 گل من خار غم در پا ندارد که چندان فارغست از بلبل خویش

3 به دریای غمت نازم که بازم به قعر خویش برد از ساحل خویش

4 دل من می ندانم مایل کیست که هیچش می نبینم مایل خویش

1 اگر چه نیست ترا هیچ پاس اهل وفاق بیا که طاقتم از دوریت رسیده به طاق

2 کمان ابرویت ار مختلف زند تیرم رواست آنکه گهی جفت خوانمش گه طاق

3 به دشمن این سخن غم فزا نباید گفت که تنگ بسته بخون ریز دوست دست نطاق

4 درون سینۀ ما نیست کینۀ احدی دلی که خانه عشق است نیست جای نفاق

1 فکندم رخت در میخانۀ عشق کشیدم دُردی از پیمانۀ عشق

2 به بحر اشک خونین غوطه خوردم ربودم گوهر یکدانۀ عشق

3 مخوان زاهد به فردوسم که الحق ز قصر خلد بِه ویرانۀ عشق

4 به زنجیر مِی از راهم بگردان که رسوا می شود دیوانۀ عشق

1 برآنم که گر جامی آرم به چنگ زنم سنگ بر شیشۀ نام و ننگ

2 از آنم شتاب است در دور جام که دوران عمرم ندارد درنگ

3 نیندیشم از سختی راه دور نباشد گرم توسن بخت لنگ

4 گر افتد بدستم گریبان مرگ در آغوش جان گیرمش تنگ تنگ

آثار غبار همدانی

11 اثر از غزلیات غبار همدانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات غبار همدانی شعر مورد نظر پیدا کنید.