33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قصاب کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قصاب کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار قصاب کاشانی

1 گفتگویت در تبسم می‌کند شکر در آب خورده بس لعل لبانت غوطه چون گوهر در آب

2 اصل معنی یافت چون عارف ز خط عارضت از بغل آورد بیرون ریخت صد دفتر در آب

3 دل چو در خون می‌نشیند شوقش افزون می‌شود مرغ آبی می‌زند از شوق آری پر در آب

4 طرفه دریاییست عشق دوست کز هر موجه‌ای صد خطر رو می‌دهد تا افکنی لنگر در آب

1 عمریست در خیال تو از روز تا به شب در آتشم چو خال تو از روز تا به شب

2 می‌سوزم از فراق تو از شام تا به روز محرومم از جمال تو از روز تا به شب

3 دارم همیشه ای بت دیر آشنای من امید بر وصال تو از روز تا به شب

4 باج مسلمی ز مه نو گرفته است ابروی چون هلال تو از روز تا به شب

1 گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب گر کند از یک نگاهم قصد جان دارم عجب

2 آتشی کز عشق آن بدخو به جان دارم چو شمع گر نسوزد مغزم اندر استخوان دارم عجب

3 از هدف دائم خدنگ صاف بیرون می‌رود نگذرد گر تیر آه از آسمان دارم عجب

4 آنچه از داغ جدایی می‌کشم شب تا به صبح گر به روز من نگرید کهکشان دارم عجب

1 روشن شده از حسن تو کاشانه‌ام امشب خوش باش که بر گرد تو پروانه‌ام امشب

2 نخل قد دلجوی تو ای زینت فردوس سیراب شد از گریهٔ مستانه‌ام امشب

3 دست طلب از دامن وصل تو ندارم هرچند که در بزم تو بیگانه‌ام امشب

4 سروی شد و چون شعله قد افروخت به افلاک هر دود که برخاست ز ویرانه‌ام امشب

1 هر کجا عکس جمال یار می‌افتد در آب گویی از گلشن گل بی‌خار می‌افتد در آب

2 باز می‌دارد ز رفتن بحر را حیرت مگر سایه آن سرو خوش‌رفتار می‌افتد در آب

3 یک نگاهی کن که می‌گردد صدف را آب دل عکس این بادام تا از بار می‌افتد در آب

4 جوش دریا ماهیان‌ را سوخت از حسرت مگر پرتویی زآن آتشین رخسار می‌افتد در آب

1 چو رخ برتافت دیدم طره گیسوی یار امشب چه‌ها دارد به سر این اختر دنباله‌دار امشب

2 خدا از فتنه‌های موج این طوفان نگه دارد شدم دریا نشین از گریهٔ بی‌اختیار امشب

3 به قربان تو فردا فکر از خود رفتنی دارم ز اشک و آه حسرت می‌دهم سامان کار امشب

4 ز حیرت با خیالش تا سحر در گفتگو بودم به کار آمد مرا این دیدهٔ شب‌زنده‌دار امشب

1 دعوی لبت دمی که به مرجان کند در آب جای گهر به چشم صدف جان کند در آب

2 چشمت اگر ز بند صورت فتد به بحر دلی ز یک نگاه چه طوفان کند در آب

3 روشن کنند از تو صدف‌ها چراغ دل عکس رخت چو عزم چراغان کند در آب

4 دریا زند چو فاخته از بال موج پر سرو قدت چو جلوه مستان کند در آب

1 چو عکس خویش نمودار می‌کند مهتاب پیاله را گل بی‌خار می‌کند مهتاب

2 به جای بادهٔ گلگون در این بهشت آباد گلاب در قدح یار می‌کند مهتاب

3 ز عکس مهر جمال تو شد دلم روشن علاج آینهٔ تار می‌کند مهتاب

4 بگیر دامن لیلی که صبح روشن شد به ناقه محمل خود بار می‌کند مهتاب

1 دارم از دست تو شب تا صبح با چشمی پر آب ناله همدم، باده خون، مطرب فغان، راحت عذاب

2 روز بر من چار چیز از عشق می‌آرد هجوم صبح محنت، ظهر ماتم، عصر غم، شام اضطراب

3 چار چیز از چابر عضوم برده‌ای از یک نگاه صبر از دل، هوش از سر، جان ز تن، از دیده خواب

4 عشق در بحری مرا افکند ای یاران که هست ناخدا دل، آب خون، لنگر نفس، کشتی حباب

1 ای دل بیهده گفتار ادب باش ادب از زبان می‌کشی آزار ادب باش ادب

2 جستن عیت در آیینه بود پی در پی دیده بر آینه بگمار ادب باش ادب

3 می‌کشی روز جزا آنچه کنی با دگری عزت خویش نگه‌دار ادب باش ادب

4 شمع را روشنی از سوز و گداز است به کف تو هم این رشته نگه دار ادب باش ادب

آثار قصاب کاشانی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار قصاب کاشانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار قصاب کاشانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی