عالمی را کرده سرگردان از قصاب کاشانی غزل 275
1. عالمی را کرده سرگردان طواف کوی تو
مینماید کج به مردم قبله ابروی تو
...
1. عالمی را کرده سرگردان طواف کوی تو
مینماید کج به مردم قبله ابروی تو
...
1. درد او هرچند بسیار است در جان باش گو
یار از این معنی خبردار است پنهان باش گو
...
1. رفتی ز چشم و ماند بهجا ماجرای تو
خالی است در دو دیدهام ای دوست جای تو
...
1. بیا ای بلبل از من گفتگوهای حزین بشنو
حدیث دردناک از خاطر اندوهگین بشنو
...
1. حدیث شام هجر از بلبل طرف چمن بشنو
رموز غنچه را گلچین چه میداند ز من بشنو
...
1. به خطّش میتوان گردید رام آهسته آهسته
که قرآن میتوان خواندن تمام آهسته آهسته
...
1. میرسی از راه و بهر ما صفا آوردهای
از دیار حسن سوقات وفا آوردهای
...
1. شد از فراق توام قامت کشیده خمیده
هزار خار ملامت به پای دیده خلیده
...
1. منم در عاشقی همطالع پروانه افتاده
ز رخسار تو صد جا آتشم در خانه افتاده
...
1. ای نگه با نظرت هم می و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه
...
1. با صبر ساختم به وفا میبرم پناه
مردم ز درد او به دوا میبرم پناه
...
1. کی جز لبش به جای دگر میبرم پناه
مور خطم به تنگ شکر میبرم پناه
...