میکند هر دم به قصدم چرخ از قصاب کاشانی غزل 156
1. میکند هر دم به قصدم چرخ تقدیر دگر
میرسد هر لحظه بر دل زین کمان تیر دگر
...
1. میکند هر دم به قصدم چرخ تقدیر دگر
میرسد هر لحظه بر دل زین کمان تیر دگر
...
1. صبح وصال را اثر آمد هزار شکر
شام فراق را سحر آمد هزار شکر
...
1. چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر
عیانش از لب و دندان نموده شیر شکر
...
1. ای خرم آن زمان که بود یار در کنار
گل در کنار باشد و اغیار در کنار
...
1. بتی دارم به حسن از کافرستان کافرستانتر
زبان از لعل و لعل از شکّرستان شکّرستانتر
...
1. ندیدم چون تو شوخ از سرکشی برگشتهمژگانتر
ندیدم از تو آشوب جهانی نامسلمانتر
...
1. دارم بتی ز کج کلهان کجکلاهتر
رویش چو ماه لیک ز هر ماه ماهتر
...
1. شد مرا تا دل ز عکسی روی آن جانانه پر
از تجلی گشت چون آیینه هر کاشانه پر
...
1. عشق داد از درد او هر لحظه پیغام دگر
عمر گر باقی ست میگیریم سرانجام دگر
...
1. آب شد دل دست و پا از من نمیآید دگر
قطره شد دریا شنا از من نمیآید دگر
...
1. شدهست از بس که روز از ماه و ماه از سال رسواتر
مرا هر لحظه گردد صورت احوال رسواتر
...