آثار غالب دهلوی

صفحه 9 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 بلبل دلت به ناله خونین به بند نیست آسوده زی که یار تو مشکل پسند نیست

2 اندازه گیر ذوق غمم در مذاق من تلخاب گریه را نمک زهرخند نیست

3 عهد وفا ز سوی تو نااستوار بود بشکستی و تو را به شکستن گزند نیست

4 از دوست میل قرب به کشتن غنیمت ست گر تیغ در کمان به نشاط کمند نیست

1 نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست که جای ناله زاری در این میان خالی ست

2 روم به کعبه ز کوی تو و ز حق خجلم ز سجده جبهه و از پوزشم زبان خالی ست

3 هجوم گل به گلستان هلاک شوقم کرد که جا نمانده و جای تو همچنان خالی ست

4 گریستم نگرستی به خون تپم کامروز ز پاره جگرم چشم خونچکان خالی ست

1 با من که عاشقم سخن از ننگ و نام چیست؟ در امر خاص حجت دستور عام چیست؟

2 مستم ز خون دل که دو چشمم از آن پرست گویی مخور شراب و نبینی به جام چیست؟

3 با دوست هر که باده به خلوت خورد مدام داند که حور و کوثر و دارالسلام چیست؟

4 دلخسته غمیم و بود می دوای ما با خستگان حدیث حلال و حرام چیست؟

1 یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست کاندر دلم گذشتن با دوست همنشینی ست

2 در عالم خرابی از خیل منعمانم سیلم به رخت شویی برقم به خوشه چینی ست

3 میرم ولی بترسم کز فرط بدگمانی داند که جان سپردن از عافیت گزینی ست

4 در باده دیر مستم آری ز سخت جانی ست در غمزه زودرنجی آری ز نازنینی ست

1 خیز و بیراهه روی را سر راهی دریاب شورش افزا نگه حوصله کاهی دریاب

2 عالم آیینه رازست چه پیدا چه نهان تاب اندیشه نداری به نگاهی دریاب

3 گر به معنی نرسی جلوه صورت چه کم ست خم زلف و شکن طرف کلاهی دریاب

4 غم افسردگیم سوخت کجایی ای شوق نفسم را به پرافشانی آهی دریاب

1 نوید التفات شوق دادم از بلا جان را کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را

2 پرستارم جگر درباخت یارب در دل اندازش ز بی تابی به زخمم سرنگون کردن نمکدان را

3 چنان گرم ست بزم از جلوه ساقی که پنداری گداز جوهر نظاره در جامست مستان را

4 ندارم شکوه از غم با هجوم شوق خرسندم ز جا برداشت جوش دل همانا داغ هجران را

1 دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست

2 در عرض غمت پیکر اندیشه لالم پا تا سرم انداز بیانست و بیان نیست

3 فرمان تو بر جان من و کار من از تو بی پرده به هر پرده روانست و روان نیست

4 نازم به فریبی که دهی اهل نظر را کز بوسه پیامی به دهانست و دهان نیست

1 اختری خوشتر ازینم به جهان می بایست خرد پیر مرا بخت جوان می بایست

2 به زمینی که به آهنگ غزل بنشینم خاک گلبوی و هوا مشک فشان می بایست

3 بر نتابم به سبو باده ز دور آوردن خانه من به سر کوی مغان می بایست

4 به گرایش خوشم اما به نمایش خوارم پرسشی چند ز یارم به زبان می بایست

1 گلشن به فضای چمن سینه ما نیست هر دل که نه زخمی خورد از تیغ تو وا نیست

2 می سوزم و می ترسم از آسیب ز دانش آوخ که در آتش اثر آب بقا نیست

3 عمری ست که می میرم و مردن نتوانم در کشور بیداد تو فرمان قضا نیست

4 هفت اخیر و نه چرخ خود آخر به چه کارند؟ بر قتل من این عربده با یار روا نیست

1 بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا

2 دامن افشاندم به جیب و مانده در بند تنم وحشتی کو تا برون آرد ز عریانی مرا

3 وه! که پیش از من به پابوس کسی خواهد رسید سجده شوقی که می بالد به پیشانی مرا

4 همچنین بیگانه زی با من دل و جان کسی بدگمان گردم اگر دانم که می دانی مرا

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی