منع ما از باده عرض احتسابی از غالب دهلوی غزل 96
1. منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست
محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست
...
1. منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست
محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست
...
1. دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست
دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست
...
1. چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست
قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
...
1. یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست
کاندر دلم گذشتن با دوست همنشینی ست
...
1. خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت
جرم غیر از دوست پرسیدم و پرسیدن نداشت
...
1. گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت
راه سخن به عاشق آزرم جو گرفت
...
1. ساخت ز راستی به غیر ترک فسونگری گرفت
زهره به طالع عدو شیوه مشتری گرفت
...
1. بس که از تاب نگاه تو ز آسودن رفت
باده چون رنگ خود از شیشه به پالودن رفت
...
1. یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت
همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت
...
1. دل برد و حق آنست که دلبر نتوان گفت
بیداد توان دید و ستمگر نتوان گفت
...
1. محو خودست لیک نه چون من درین چه بحث؟
او چون خودی نداشته دشمن درین چه بحث؟
...