آثار غالب دهلوی

صفحه 29 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 به خونم دست و تیغ آلود جانان بدآموزان وکیل بی زبانان

2 چه گویم در سپاس بی کسی ها زهی نامهربان مهربانان

3 گر از خود خوشتری سنجیده باشد نوازشهاست با این بدگمانان

4 فغانا میگساران دجله نوشان دریغا ساقیان اندازه دانان

1 زهی باغ و بهار جان فشانان غمت چشم و چراغ رازدانان

2 به صورت اوستاد دلفریبان به معنی قبله نامهربانان

3 چمن کوی ترا از ره نشینان ختن موی ترا از بادخوانان

4 بلایت چهره با مشکینه مویان ادایت چیره بر نازک میانان

1 حیف ست قتلگه ز گلستان شناختن شاخ از خدنگ و غنچه ز پیکان شناختن

2 لب دوختم ز شکوه ز خود فارغم شمرد نشناخت قدر پرسش پنهان شناختن

3 از شیوه های خاطر مشکل پسند کیست کشتن به جرم درد ز درمان شناختن؟

4 از پیکرت بساط صفای خیال یافت وصل تو از فراق تو نتوان شناختن

1 چیست به لب خنده از عتاب شکستن رونق پروین ز آفتاب شکستن

2 گر نه ورق راست ز انتخاب شکستن چیست به رخ طرف آن نقاب شکستن

3 غازه بر آن روی تابناک فزودن رونق بازار آفتاب شکستن

4 شانه بر آن طره سیاه کشیدن قیمت کالای مشک ناب شکستن

1 خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان زیستن حیف کافر مردن و آوخ مسلمان زیستن

2 شیوه رندان بی پروا خرام از من مپرس اینقدر دانم که دشوارست آسان زیستن

3 برد گوی خرمی از هر دو عالم هر که یافت در بیابان مردن و در قصر و ایوان زیستن

4 راحت جاوید ترک اختلاط مردم ست چون خضر باید ز چشم خلق پنهان زیستن

1 خیره کند مرد را مهر درم داشتن حیف ز همچون خودی چشم کرم داشتن

2 وای ز دلمردگی خوی بد انگیختن آه ز افسردگی روی دژم داشتن

3 راز برانداختن از روش ساختن دیده و دل باختن پشت و شکم داشتن

4 جوهر ایمان ز دل پاک فراروفتن گردی از آن در خیال بهر قسم داشتن

1 جنون مستم به فصل نوبهارم می‌توان کشتن صراحی بر کف و گل در کنارم می‌توان کشتن

2 گرفتم کی به شرع ناز زارم می‌توان کشتن به فتوای دل امیدوارم می‌توان کشتن

3 به جرم این که در مستی بیابان برده‌ام عمری به کوی می‌فروشان در خمارم می‌توان کشتن

4 به هجران زیستن کفر است خونم را دیت نبود چراغ صبحگاهم آشکارم می‌توان کشتن

1 چه غم ار به جد گرفتی ز من احتراز کردن؟ نتوان گرفت از من به گذشته ناز کردن

2 نگهت به موشکافی ز فریب رم نخوردن نفسم به دام بافی ز سخن دراز کردن

3 تو و در کنار شوقم گره از جبین گشودن من و بر رخ دو عالم در دل فراز کردن

4 مژه را ز خونفشانی به دل ست همزبانی که شماردم به دامن ستم گداز کردن

1 خجل ز راستی خویش می توان کردن ستم به جان کج اندیش می توان کردن

2 چو مزد سعی دهم مژده سکون خواهد ز بوسه پا به درت ریش می توان کردن

3 دگر به پیش وی ای گل چه هدیه خواهی برد؟ مگر به کدیه کفی پیش می توان کردن

4 تو جمع باش که ما را درین پریشانی شکایتی است که با خویش می توان کردن

1 تا ز دیوانم که سرمست سخن خواهد شدن؟ این می از قحط خریداری کهن خواهد شدن

2 کوکبم را در عدم اوج قبولی بوده است شهرت شعرم به گیتی بعد من خواهد شدن

3 هم سواد صفحه مشک سوده خواهد بیختن هم دواتم ناف آهوی ختن خواهد شدن

4 مطرب از شعرم به هر بزمی که خواهد زد نوا چاکها ایثار جیب پیرهن خواهد شدن

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی