1 تن بر کرانه ضایع دل در میانه غافل چون غرقه ای که ماند رختش به سوی ساحل
2 داغم به شعله زایی انداز برق خاطف سعیم به نارسایی پرواز مرغ بسمل
3 ذوق شهادتم را دست قضا به حنا سیر سعادتم را پای ستاره در گل
4 اندیشه را سراسر حشری ست در برابر نظاره را دمادم برقی ست در مقابل
1 خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز
2 با آن که خاک شد به سر راه انتظار پر می زند نفس به هوای اثر هنوز
3 تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟ خوش می کنم دلی به امید خبر هنوز
4 بختم ز بزم عیش به غربت فگند و من مستم چنان که پا نشناسم ز سر هنوز
1 دیدم آن هنگامه، بیجا خوف محشر داشتم خود همان شورست کاندر زیست در سر داشتم
2 طول روز محشر و تاب مهر ذوقی بود و بس جلوه برقی در ابر دامن تر داشتم
3 تا چه سنجم دوزخ و کوثر که من نیز این چنین آتشی در سینه و آبی به ساغر داشتم
4 دوش بر من عرض کردند آنچه در کونین بود زان همه کالای رنگارنگ دل برداشتم
1 هم به عالم ز اهل عالم بر کنار افتادهام چون امام سبحه بیرون از شمار افتادهام
2 ریزم از وصف رخت گل را شرر در پیرهن آتش رشکم به جان نوبهار افتادهام
3 میفشانم بال و در بند رهایی نیستم طایر شوقم به دام انتظار افتادهام
4 کار و بار موج با بحر است خودداری مجوی در شکست خویشتن بیاختیار افتادهام
1 سوخت جگر تا کجا رنج چکیدن دهیم رنگ شو ای خون گرم تا به پریدن دهیم
2 عرصه شوق تو را مشت غباریم ما تن چو بریزد ز هم هم به تپیدن دهیم
3 جلوه غلط کرده اند رخ بگشا تا ز مهر ذره و پروانه را مژده دیدن دهیم
4 سبزه ما در عدم تشنه برق بلاست در ره سیل بهار شرح دمیدن دهیم
1 گفتم ز شادی نبودم گنجیدن آسان در بغل تنگم کشید از سادگی در وصل جانان در بغل
2 نازم خطر ورزیدنش وان هرزه دل لرزیدنش چینی به بازی بر جبین دستی به دستان در بغل
3 آه از تنک پیراهنی کافزون شدش تردامنی تا خوی برون داد از حیا گردید عریان در بغل
4 دانش به می درباخته خود را ز من نشناخته رخ در کنارم ساخته از شرم پنهان در بغل
1 دگر نگاه ترا مست ناز میخواهم حساب فتنه ز ایام باز میخواهم
2 وفا خوش است اگر داغ همفنی بود زبانههای سمندرگداز میخواهم
3 گذشتم از گله در وصل فرصتم بادا زبان کوته و دست دراز میخواهم
4 گرفته خاطر از اسباب و سرخوشی باقیست ترانهای که نگنجد به ساز میخواهم
1 داغ تلخ گویانم لذت سم از من پرس محو تندخویانم حیرت رم از من پرس
2 موجی از شرابستم لختی از کبابستم شور من هم از من جوی سوز من هم از من پرس
3 نیست با غنودن ها برگ پر گشودن ها از عدم برون آمد سعی آدم از من پرس
4 نفس چون زبون گردد دیو را به فرمان گیر محرم سلیمانم نقش خاتم از من پرس
1 نه مرا دولت دنیا نه مرا اجر جمیل نه چو نمرود توانا نه شکیبا چو خلیل
2 با رقیبان کف ساقی به می ناب کریم با غریبان لب جیحون به دمی آب بخیل
3 بنه و بار به شبگیر درافگنده به راه آن که دانست سراسیمگی صبح رحیل
4 هان و هان ای گهرین پاره سیمین ساعد کز دم تیغ بلیسی به زبان خون قتیل
1 به خون تپم به سر رهگذر دروغ دروغ نشان دهم به رهت صد خطر دروغ دروغ
2 مرو به گفت بدآموز و بیمناک مباش من و ز ناله تلاش اثر دروغ دروغ
3 فریب وعده بوس و کنار یعنی چه؟ دهن دروغ دروغ و کمر دروغ دروغ
4 طراوت شکن جیب و آستینت کو ز نامه دم مزن ای نامه بر دروغ دروغ