آثار غالب دهلوی

صفحه 26 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 بس که بپیچد به خویش جاده ز گمراهیم ره به درازی دهد عشوه کوتاهیم

2 شعله چکد غم کرا گل شکفد مزد کو شمع شبستانیم باد سحرگاهیم

3 جور بتان دلکش ست محو بداندیشیم پند کسان آتش ست داغ نکو خواهیم

4 گوشه ویرانه را آفت هر روزه ام منزل جانانه را فتنه ناگاهیم

1 من و نظاره رویی که وقت جلوه از تابش همی بر خویشتن لرزد پس آیینه سیمابش

2 به ذوق باده داغ آن حریف دوزخ آشامم که هر جا بنگرد آتش بگردد در دهن آبش

3 زلیخا چهره با یعقوب شد نازم محبت را به بوی پیرهن ماند قماش پرده خوابش

4 به گیتی ترک ذوق کامجویی مشکل ست اما نوید خرمی آن را که گیرد دل ز اسبابش

1 ای ذوق نواسنجی بازم به خروش آور غوغای شبیخونی بر بنگه هوش آور

2 گر خود نجهد از سر از دیده فرو بارم دل خون کن و آن خون را در سینه به جوش آور

3 هان همدم فرزانه دانی ره ویرانه شمعی که نخواهد شد از باد خموش آور

4 شورابه این وادی تلخ ست اگر رادی از شهر به سوی من سرچشمه نوش آور

1 ای ترا و مرا درین نیرنگ دهن و چشم و دست و دل همه تنگ

2 هم تو خود در کمین خویشتنی ای به رخ ماه و ای به خوی پلنگ

3 هان مغنی که در هوای شراب می سرایی غزل به ناله چنگ

4 زخمه می ریز هم بدین انداز نغمه می سنج هم بدین آهنگ

1 مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟ ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟

2 خوش ست کوثر و پاکست باده ای که دروست از آن رحیق مقدس درین خمار چه حظ؟

3 چمن پر از گل و نسرین و دلربایی نی به دشت فتنه ازین گرد بی سوار چه حظ؟

4 به ذوق بی خبر از در درآمدن محوم به وعده ام چه نیاز و ز انتظار چه حظ؟

1 می‌ربایم بوسه و عرض ندامت می‌کنم اختراعی چند در آداب صحبت می‌کنم

2 ناتوانم برنتابم صدمه لیک از فرط آز تا درآویزد به من اظهار طاقت می‌کنم

3 گویی از دشواری غم اندکی دانسته است می‌کشد بی‌جرم و می‌داند مروت می‌کنم

4 در تپش هر ذره از خاکم سویدای دل است هرچه از من رفت و هم بر خویش قسمت می‌کنم

1 شادم که بر انکار من شیخ و برهمن گشته جمع کز اختلاف کفر و دین خود خاطر من گشته جمع

2 مقتول خویشان خودم جویید خونریز مرا زینان که بر نعش منند از بهر شیون گشته جمع

3 در گریه تا رفتم ز خود اندوهم از سر تازه شد بر هیئت دل لخت دل بازم به دامن گشته جمع

4 رقصم به ذوق روی او چون بینم اندر کوی او هم رفته نفت و بوریا هم سنگ و آهن گشته جمع

1 شدم سپاسگزار خود از شکایت شوق زهی ز من به دل بی غمش سرایت شوق

2 به بزم باده گریبان گشودنش نگرید خوشا بهانه مستی خوشا رعایت شوق

3 هر آن غزل که مرا خود به خاطرست هنوز به بانگ چنگ ادا می کند ز غایت شوق

4 دخان ز آتش یاقوت گر دمد عجبست عجب ترست ازین بر لبش حکایت شوق

1 ها، پری شیوه غزالان و ز مردم رمشان دل مردم به خم طره خم در خمشان

2 کافرانند جهانجوی که هرگز نبود طره حور دلاویزتر از پرچمشان

3 آشکارا کش و بدنام و نکونامی جوی آه از این طایفه وان کس که بود محرمشان

4 رشک بر تشنه تنها رو وادی دارم نه بر آسوده دلان حرم و زمزمشان

1 گویی که هان وفا که وفا بوده است شرط آری همین ز جانب ما بوده است شرط

2 هی هی نه یادداشت نخستینه شرط بود گفتی ز یاد رفت چه ها بوده است شرط

3 بس نیست این که می گذرد در خیال ما گفتی به عشق آه رسا بوده است شرط

4 لب بر لبت نهادن و جان دادن آرزوست در عرض شوق حسن ادا بوده است شرط

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی