آثار غالب دهلوی

صفحه 25 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 تکیه بر عهد زبان تو غلط بود غلط کان خود از طرز بیان تو غلط بود غلط

2 آن که گفت از من دلخسته به پیش تو رقیب که غلط بود به جان تو غلط بود غلط

3 غنچه را نیک نظر کردم ادایی دارد وین که ماند به دهان تو غلط بود غلط

4 دل نهادن به پیام تو خطا بود خطا کام جستن ز لبان تو غلط بود غلط

1 خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان زیستن حیف کافر مردن و آوخ مسلمان زیستن

2 شیوه رندان بی پروا خرام از من مپرس اینقدر دانم که دشوارست آسان زیستن

3 برد گوی خرمی از هر دو عالم هر که یافت در بیابان مردن و در قصر و ایوان زیستن

4 راحت جاوید ترک اختلاط مردم ست چون خضر باید ز چشم خلق پنهان زیستن

1 چون عکس پل به سیل به ذوق بلا برقص جا را نگاه دار و هم از خود جدا برقص

2 نبود وفای عهد دمی خوش غنیمت ست از شاهدان به نازش عهد وفا برقص

3 ذوقی ست جستجو چه زنی دم ز قطع راه رفتار گم کن و به صدای درا برقص

4 سرسبز بوده و به چمن ها چمیده ایم ای شعله در گداز خس و خار ما برقص

1 بی پردگی محشر رسوایی خویشم در پرده یک خلق تماشایی خویشم

2 نقش به ضمیر آمده نقش طرازم حاشا که بود دعوی پیدایی خویشم

3 نی جلوه نازی نه تف برق عتابی او فارغ و من داغ شکیبایی خویشم

4 در کشمکش گریه ز هم ریخت وجودم هر قطره فرو خوانده به همتایی خویشم

1 راهی ست که در دل فتد ار خون رود از دل ناید به زبان شکوه و بیرون رود از دل

2 آتش به دمی آب تسلی شود و من خون گردم ازان تف که به جیحون رود از دل

3 خواهم که غم از کلبه من گرد برآرد تا خواهش پیمودن هامون رود از دل

4 سیل آمد و جوشی زد و در بحر فرو شد نیرنگ نگاهش چه به افسون رود از دل؟

1 در وصل دل آزاری اغیار ندانم دانند که من دیده ز دیدار ندانم

2 طعنم نسزد مرگ ز هجران نشناسم رشکم نگزد خویشتن از یار ندانم

3 پرسد سبب بیخودی از مهر و من از بیم در عذر به خون غلتم و گفتار ندانم

4 بوسم به خیالش لب و چون تازه کند جور از سادگیش بی سبب آزار ندانم

1 مپرس حال اسیری که در خم هوسش به قدر کسب هوا نیست روزن قفسش

2 به عرض شهرت خویش احتیاج ما دارد چو شعله ای که نیاز اوفتد به خار و خسش

3 صفا نیافته قلب از غش و مرا عمری ست که غوطه می دهم اندر گداز هر نفسش

4 ز یأس گشته سگ نفس در تلاش دلیر مگر ز رشته طول امل کنم مرسش

1 ز لکنت می تپد نبض رگ لعل گهربارش شهید انتظار جلوه خویش ست گفتارش

2 ادای لاابالی شیوه مستی در نظر دارم سر پرشورم از آشفتگی ماند به دستارش

3 ندانم رازدار کیست دل؟ کز ناشکیبایی کشم تا یک نفس لرزد به خود صد ره ز هنجارش

4 بدین سوزم رواجی نیست هی فرهاد را نازم که از تاب شرار تیشه ای گر مست بازارش

1 یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم آه آتشناک و چشم اشکباری داشتم

2 آفتاب روز رستاخیز یادم می دهد کاندران عالم نظر بر تابساری داشتم

3 تا کدامین جلوه زان کافر ادا می خواستم؟ کز هجوم شوق در وصل انتظاری داشتم

4 ترکتاز صرصر شوق توام از جا ربود ور نه با خود پاس ناموس غباری داشتم

1 چیست به لب خنده از عتاب شکستن رونق پروین ز آفتاب شکستن

2 گر نه ورق راست ز انتخاب شکستن چیست به رخ طرف آن نقاب شکستن

3 غازه بر آن روی تابناک فزودن رونق بازار آفتاب شکستن

4 شانه بر آن طره سیاه کشیدن قیمت کالای مشک ناب شکستن

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی