آثار غالب دهلوی

صفحه 24 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 تا ز دیوانم که سرمست سخن خواهد شدن؟ این می از قحط خریداری کهن خواهد شدن

2 کوکبم را در عدم اوج قبولی بوده است شهرت شعرم به گیتی بعد من خواهد شدن

3 هم سواد صفحه مشک سوده خواهد بیختن هم دواتم ناف آهوی ختن خواهد شدن

4 مطرب از شعرم به هر بزمی که خواهد زد نوا چاکها ایثار جیب پیرهن خواهد شدن

1 این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟ دل پروانه و تمکین سمندر دارم

2 آهم از پرده دل بی تو شرر می بیزد شیشه لبریز می و سینه پر آذر دارم

3 ای متاع دو جهان رنگ به عرض آورده هان صلایی که ازین جمله دلی بردارم

4 من و پشتی که به خورشید قیامت گرم ست تکیه بر داوری عرصه محشر دارم

1 جنون مستم به فصل نوبهارم می‌توان کشتن صراحی بر کف و گل در کنارم می‌توان کشتن

2 گرفتم کی به شرع ناز زارم می‌توان کشتن به فتوای دل امیدوارم می‌توان کشتن

3 به جرم این که در مستی بیابان برده‌ام عمری به کوی می‌فروشان در خمارم می‌توان کشتن

4 به هجران زیستن کفر است خونم را دیت نبود چراغ صبحگاهم آشکارم می‌توان کشتن

1 خوشا حالم تن آتش بستر آتش سپندی کو که افشانم بر آتش

2 ز رشک سینه گرمی که دارم کشد از شعله بر خود خنجر آتش

3 به خلد از سردی هنگامه خواهم برافروزم به گرد کوثر آتش

4 خنک شوقی که در دوزخ بغلتد می آتش شیشه آتش ساغر آتش

1 لطفی به تحت هر نگه خشمگین شناس آرایش جبین شگرفان ز چین شناس

2 بازآ که کار خود به نگاهت سپرده ایم ما را خجل ز تفرقه مهر و کین شناس

3 بی پرده تاب محرمی راز ما مجوی خون گشتن دل از مژه و آستین شناس

4 داغم که وحشت تو بیفزود ز انتظار جز صید دام دیده نباشد کمین شناس

1 شب‌های غم که چهره به خوناب شسته‌ایم از دیده نقش وسوسه خواب شسته‌ایم

2 افسون گریه برد ز خویت عتاب را از شعله تو دود به هفت آب شسته‌ایم

3 زاهد خوش است صحبت از آلودگی مترس کاین خرقه بارها به می ناب شسته‌ایم

4 ای در عتاب رفته ز بی‌رنگی سرشک غافل که امشب از مژه خوناب شسته‌ایم

1 دل در غمش بسوز که جان می دهد عوض ور جان دهی غمی به از آن می دهد عوض

2 فارغ مشو ز دوست به می در ریاض خلد از ما گرفت آنچه همان می دهد عوض

3 داغم از آن حریف که چون خانمان بسوخت چشمی به سوی در نگران می دهد عوض

4 سرمایه خرد به جنون ده که این کریم یک سود را هزار یان می دهد عوض

1 در هر انجام محبت طرح آغاز افگنم مهر بردارم ازو تا هم بر او بازافگنم

2 در هوای قتل سر بر آستانش می نهم تا به لوح مدعا نقش خداساز افگنم

3 لاف پرکاری ست صبر روستایی شیوه را خواهمش کاندر سواد اعظم ناز افگنم

4 صعوه من هرزه پروازست بو کز فرط مهر بیخودش در آشیان چنگل باز افگنم

1 طاق شد طاقت ز عشقت بر کران خواهم شدن مهربان شو ور نه بر خود مهربان خواهم شدن

2 خار و خس هرگه در آتش سوخت آتش می شود مردم از ذوق لبت چندان که جان خواهم شدن

3 در تبند از تاب رشک طاقت نظاره ام خوش بیا کامشب بهشت دشمنان خواهم شدن

4 محو گشتم در تغافل برنتابم التفات گر به چشمم جا دهی خواب گران خواهم شدن

1 درد ناسازست و درمان نیز هم دهر بی پروا و یزدان نیز هم

2 اجر ایمان سود دانش گو مده آن که دانش داد و ایمان نیز هم

3 شه ز بزمم گر براند غم کراست؟ فارغم از ننگ حرمان نیز هم

4 طاعتم می نگذرد اندر خمار نیست باقی ذوق عصیان نیز هم

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی