آثار غالب دهلوی

صفحه 22 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 تیغ از نیام بیهده بیرون نکرده کس ما را به هیچ کشته و ممنون نکرده کس

2 فرصت ز دست رفته و حسرت فشرده پای کار از دوا گذشته و افسون نکرده کس

3 داغم ز عاشقان که ستمهای دوست را نسبت به مهربانی گردون نکرده کس

4 یا پیش از این بلای جگرتشنگی نبود یا چون من التفات به جیحون نکرده کس

1 هر که را بینی ز می بیخود، ثنایش می نویس بهر دفع فتنه حرزی از برایش می نویس

2 ای رقم سنج یمین دوست بیکاری چرا خود سپاس دست خنجر آزمایش می نویس

3 آنچه همدم هر شب غم بر سرم می بگذرد هر سحر یکسر به دیوار سرایش می نویس

4 گر همین دیو و غریو و رنگ و نیرنگست و بس هر کجا شیخی ست کافر ماجرایش می نویس

1 من و نظاره رویی که وقت جلوه از تابش همی بر خویشتن لرزد پس آیینه سیمابش

2 به ذوق باده داغ آن حریف دوزخ آشامم که هر جا بنگرد آتش بگردد در دهن آبش

3 زلیخا چهره با یعقوب شد نازم محبت را به بوی پیرهن ماند قماش پرده خوابش

4 به گیتی ترک ذوق کامجویی مشکل ست اما نوید خرمی آن را که گیرد دل ز اسبابش

1 خوشا حالم تن آتش بستر آتش سپندی کو که افشانم بر آتش

2 ز رشک سینه گرمی که دارم کشد از شعله بر خود خنجر آتش

3 به خلد از سردی هنگامه خواهم برافروزم به گرد کوثر آتش

4 خنک شوقی که در دوزخ بغلتد می آتش شیشه آتش ساغر آتش

1 ز لکنت می تپد نبض رگ لعل گهربارش شهید انتظار جلوه خویش ست گفتارش

2 ادای لاابالی شیوه مستی در نظر دارم سر پرشورم از آشفتگی ماند به دستارش

3 ندانم رازدار کیست دل؟ کز ناشکیبایی کشم تا یک نفس لرزد به خود صد ره ز هنجارش

4 بدین سوزم رواجی نیست هی فرهاد را نازم که از تاب شرار تیشه ای گر مست بازارش

1 مپرس حال اسیری که در خم هوسش به قدر کسب هوا نیست روزن قفسش

2 به عرض شهرت خویش احتیاج ما دارد چو شعله ای که نیاز اوفتد به خار و خسش

3 صفا نیافته قلب از غش و مرا عمری ست که غوطه می دهم اندر گداز هر نفسش

4 ز یأس گشته سگ نفس در تلاش دلیر مگر ز رشته طول امل کنم مرسش

1 بیا به باغ و نقاب از رخ چمن برکش دل عدو نه اگر خون شود در آذر کش

2 بیا و منظر بام فلک نشیمن ساز بیا و شاهد کام دو کون در بر کش

3 سمن به جیب غنا از نوای مطرب ریز تتق به روی هوا از بخور مجمر کش

4 نسیم طرز خرام تو در نظر دارد تو طیلسان روش را طراز دیگر کش

1 دود سودایی تتق بست آسمان نامیدمش دیده بر خواب پریشان زد جهان نامیدمش

2 وهم خاکی ریخت در چشمم بیابان دیدمش قطره ای بگداخت بحر بیکران نامیدمش

3 باغ دامن زد بر آتش نوبهاران خواندمش داغ گشت آن شعله از مستی خزان نامیدمش

4 قطره خونی گره گردید دل دانستمش موج زهرابی به طوفان زد زبان نامیدمش

1 خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش

2 سکندر با همه گردنکشی چاووش درگاهش ارسطو با همه دانشوری طفل دبستانش

3 کمند گردن شیران رم جولان شبدیزش جواهر سرمه چشم غزالان گرد میدانش

4 به انداز تمنا غایبان را دل گرفتارش به هنگام تماشا حاضران را دیده حیرانش

1 نیست معبودش حریف تاب ناز آوردنش پیش آتش دیده ام روی نیاز آوردنش

2 موعظت را سنگسار قلقل مینا کند از ره گوشم به دل یک ره فراز آوردنش

3 تا خود از بهر نثار کیست؟ من میرم ز رشک خضر و چندین کوشش و عمر دراز آوردنش

4 رحمت حق باد بر همدم که داند مست مست بر سر نعشم به تقریب نماز آوردنش

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی