آثار غالب دهلوی

صفحه 20 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت همچو عیدی که در ایام بهار آمد و رفت

2 تا نفس باخته پیروی شیوه کیست تندبادی که به تاراج غبار آمد و رفت

3 سبحه گردان اثرهای وجودست خیال هر چه گل کرد تو گویی به شمار آمد و رفت

4 طالع بسمل ما بین که کماندار ز پی پاره ای بر اثر خون شکار آمد و رفت

1 گرسنه به که برآید ز فاقه جانش و لرزد از آن که دررسد از راه میهمانش و لرزد

2 نفس به گرد دل از مهر می تپد به فراقت چو طایری که بسوزانی آشیانش و لرزد

3 منم به وصل به گنجینه راه یافته دزدی که در ضمیر بود بیم پاسبانش و لرزد

4 دگر به کام خود ای دل چه بهره برد توانی ز ساده ای که زنی بوسه بر دهانش و لرزد

1 ز رشک ست این که در عشق آرزوی مردنم باشد تو جان عالمی، حیف ست گر جان در تنم باشد

2 زهی قسمت که ساز طالع عیشم کنند آن را اگر خود جزوی از گردون به کام دشمنم باشد

3 بیاسا ساعتی تا بر دم تیغت گلو سایم که از خود نیز در کشتن حقی بر گردنم باشد

4 شناسم سعی بخت خویش در نامهربانیها بلرزم بر گلستان گر گلی در دامنم باشد

1 در گریه از بس نازکی رخ مانده بر خاکش نگر وان سینه سودن از تپش بر خاک نمناکش نگر

2 برقی که جانها سوختی دل از جفا سردش ببین شوخی که خونها ریختی دست از حنا پاکش نگر

3 آن کو به خلوت با خدا هرگز نکردی التجا نالان به پیش هر کسی از جور افلاکش نگر

4 تا نام غم بودی زبان می گفت دریا در میان دریای خون اکنون روان از چشم سفاکش نگر

1 به ره با نقش پای خویشم از غیرت سری باشد که ترسم دوست جویان را به کویش رهبری باشد

2 نمی گیری به خون خلق بی پروانگاهان را تواند بود یا رب بعد محشر محشری باشد؟

3 چه گویم سوز دل با چون تو غم نادیده بدمستی؟ مثالی وانمایم گر کباب و اخگری باشد

4 رسد هر روزم از خلد برین ناخوانده مهمانی جحیم من گر از داغ بهشتی پیکری باشد

1 چه خیزد از سخنی کز درون جان نبود بریده باد زبانی که خونچنان نبود

2 حکیم ساقی و می تند و من ز بدخویی ز رطل باده به خشم آیم ار گران نبود

3 نگفته ام ستم از جانب خداست ولی خدا به عهد تو بر خلق مهربان نبود

4 ز نازکی نتواند نهفت راز مرا خیال بوسه بر آن پای بی نشان نبود

1 دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود چشم سوی فلک و روی سخن سوی تو بود

2 آنچه شب شمع گمان کردی و رفتی به عتاب نفسم پرده گشای اثر خوی تو بود

3 چرخ کج باخت به من در خم دام تو فگند نعل واژون بلا حلقه گیسوی تو بود

4 دوست دارم گرهی را که به کارم زده اند کاین همانست که پیوسته در ابروی تو بود

1 تاجر شوق بدان ره به تجارت نرود که ره انجامد و سرمایه به غارت نرود

2 چه نویسم به تو در نامه؟ کز انبوهی غم نیست ممکن که روانی ز عبارت نرود

3 از حیا گیر نه از جور گر آن مایه ناز کشته تیغ ستم را به زیارت نرود

4 وصل دلدار نه خلدست همان به، همدم که نگویی سخن و عرض بشارت نرود

1 آهی به عشق فاتح خیبر کنیم طرح در گنبد سپهر مگر در کنیم طرح

2 در فصل دی که گشته جهان زمهریر ازو بنشین که آب گردش ساغر کنیم طرح

3 تا چند نشوی تو و ما حسب حال خویش افسانه های غیر مکرر کنیم طرح

4 ما را زبون مگیر گر از پا درآمدیم از ما عجب مدار گر از سر کنیم طرح

1 نوگرفتار تو و دیرینه آزاد خودم وه چه خوش بودی که بودی ذوق بهباد خودم

2 معنی بیگانه خویشم، تکلف بر طرف چون مه نو مصرع تاریخ ایجاد خودم

3 جوهر اندیشه دلخون گشتنی در کار داشت غازه رخساره حسن خداداد خودم

4 از بهار رفته درس رنگ و بو دارم هنوز در غمت خاطر فریب جان ناشاد خودم

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی