آثار غالب دهلوی

صفحه 19 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 عاشق چو گفتیش که برو زود می‌رود نازم به خواجگی غضب‌آلود می‌رود

2 امشب به بزم دوست کسی نام ما نبرد گویی سخن ز طالع مسعود می‌رود

3 از نامه‌ام مرنج که آخر شده‌ست کار شمع خموشم و ز سرم دود می‌رود

4 شادم به بزم وعظ که رامش اگر چه نیست باری حدیث چنگ و نی و عود می‌رود

1 چاک از جیبم به دامان می‌رود تا چه بر چاک از گریبان می‌رود

2 جوهر طبعم درخشانست لیک روزم اندر ابر پنهان می‌رود

3 گر بود مشکل مرنج ای دل که کار چون رود از دست آسان می‌رود

4 جز سخن کفری و ایمانی کجاست؟ خود سخن در کفر و ایمان می‌رود

1 چون گویم از تو بر دل شیدا چه می‌رود؟ بنگر بر آبگینه ز خارا چه می‌رود

2 خوابیده است تا که به کویت رسیده است گر سر رود به راه تو از پا چه می‌رود؟

3 گویی، مباد در شکن طره خون شود دل زان تست از گره ما چه می‌رود؟

4 پیداست بی‌نیازی عشق از فنای ما گر زورقی شکست ز دریا چه می‌رود؟

1 چون بپویی به زمین چرخ زمین تو شود خوش بهشتی ست که کس راه نشین تو شود

2 لبم از نام تو آن مایه پرستی که اگر بوسه بر غنچه زنم غنچه نگین تو شود

3 چون بسنجد که نه آنست بکاهد از شرم ماه یکچند ببالد که جبین تو شود

4 صد قیامت بگدازند و به هم آمیزند تا خمیر دل هنگامه گزین تو شود

1 دل نه تنها ز فراق تو فغان ساز دهد رفتن عکس تو از آینه آواز دهد

2 مغز جان سوخت ز سودا و به کام تو هنوز زهر رسوایی ما چاشنی راز دهد

3 خاک خون باد که در معرض آثار وجود زلف و رخ درکشد و سنبل و گل باز دهد

4 داغم از پرورش چرخ که در بزم امید سر شمعی که فروزد به دم گاز دهد

1 دگر فریب بهارم سر جنون ندهد گل ست و جامه آلی که بوی خون ندهد

2 گسسته تار امیدم دگر به خلوت انس به زخمه گله سازم نوا برون ندهد

3 ز قاتلی به عذابم که تیغ و خنجر را به حکم وسوسه زهراب بی شگون ندهد

4 بدان پری ست نیازم که بهر تسخیرش ز مهر دل به زبان رخصت فسون ندهد

1 غم چو به هم درافگند رو که مراد می‌دهد دانه ذخیره می‌کند کاه به باد می‌دهد

2 آخر منزل نخست خوی تو راه می‌زند اول منزل دگر بوی تو زاد می‌دهد

3 ای که به دیده نم ز تست وی که به سینه غم ز تست نازش غم که هم ز تست خاطر شاد می‌دهد

4 شوخی دلگشا تنت برگ نبات می‌نهد سختی بی‌وفا دلت رزق جماد می‌دهد

1 داغم از پرده دل رو به قفا می‌آید تا ببینم که ازین پرده چه‌ها می‌آید

2 همچو رازی که به مستی ز دل آید بیرون در بهاران همه بویت ز صبا می‌آید

3 جلوه‌ای داغ که ذوقم ز نمک می‌خیزد مژده‌ای درد که ننگم ز دوا می‌آید

4 سود غارت‌زدگی‌های غمت را نازم که نفس می‌رود و آه رسا می‌آید

1 نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمی‌آید نگاهش با درازی‌های مژگان برنمی‌آید

2 ازین شرمندگی کز بند سامان برنمی‌آید سر شوریده ما از گریبان برنمی‌آید

3 گر از سروایی ناز تو پروا نیست عاشق را چرا دل خون نمی‌گردد چرا جان برنمی‌آید

4 به بزم سوختن دود از چراغان برنمی‌خیزد به باغ خون شدن بو از گلستان برنمی‌آید

1 چه عیش از وعده چون باور ز عنوانم نمی‌آید به نوعی گفت می‌آیم که می‌دانم نمی‌آید

2 به ویرانی خشم لیکن جهان چون بی‌تو ویران است اگر باشم به چین یاد از بیابانم نمی‌آید

3 گذشتم زان که بر زخم دل صدپاره خون گرید خود او را خنده بر چاک گریبانم نمی‌آید

4 روش نگسسته و در سایه دیوار ننشسته به کویش رشک بر مهر درخشانم نمی‌آید

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی