آثار غالب دهلوی

صفحه 21 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 بر دل نفس غمم سرآور چون ناله مرا زمن برآور

2 یا پایه آرزو بیفزای یا خواهش ما ز در درآور

3 عمری ز هلاک تلخ تر رفت مرگی ز حیات خوشتر آور

4 دردی به شکست ما برانگیز نی نی علیی به خیبر آور

1 ای ذوق نواسنجی بازم به خروش آور غوغای شبیخونی بر بنگه هوش آور

2 گر خود نجهد از سر از دیده فرو بارم دل خون کن و آن خون را در سینه به جوش آور

3 هان همدم فرزانه دانی ره ویرانه شمعی که نخواهد شد از باد خموش آور

4 شورابه این وادی تلخ ست اگر رادی از شهر به سوی من سرچشمه نوش آور

1 ای شوق به ما عربده بسیار میاموز ابرام به درویزه دیدار میاموز

2 از نغمه مطرب نتوان لخت دل افشاند ای ناله پریشان رو و هنجار میاموز

3 صورتکده شد کلبه من سر به سر ای چشم انگیختن نقش ز دیوار میاموز

4 همت ز دم تیشه فرهاد طلب کن مجنون مشو و مردن دشوار میاموز

1 خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز

2 با آن که خاک شد به سر راه انتظار پر می زند نفس به هوای اثر هنوز

3 تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟ خوش می کنم دلی به امید خبر هنوز

4 بختم ز بزم عیش به غربت فگند و من مستم چنان که پا نشناسم ز سر هنوز

1 با همه گمگشتگی خالی بود جایم هنوز گاه گاهی در خیال خویش می آیم هنوز

2 تا سر خار کدامین دشت در جان می خلد کز هجوم شوق می خارد کف پایم هنوز

3 خشک شد چندان که می جزو بدن شد شیشه را همچنان گویی در انگورست صهبایم هنوز

4 بعد مردن مشت خاکم در نورد صرصرست بی قراری می زند موج از سراپایم هنوز

1 یقین عشق کن و از سر گمان برخیز به آشتی بنشین یا به امتحان برخیز

2 گل از تراوش شبنم به تست چشمک زن ز رختخواب به لبهای می چکان برخیز

3 به بزم غیر چه جویی لب کرشمه ستای به دور باش تقاضای الامان برخیز

4 چرا به سنگ و گیا پیچی ای زبانه طور ز راه دیده به دل در رو و ز جان برخیز

1 یارب ز جنون طرح غمی در نظرم ریز صد بادیه در قالب دیوار و درم ریز

2 از مهر جهانتاب امید نظرم نیست این تشت پر از آتش سوزان به سرم ریز

3 دل را ز غم گریه بیرنگ به جوش آر اجزای جگر حل کن و در چشم ترم ریز

4 هر برق که نظاره گدازست نهادش بگداز و به پیمانه ذوق نظرم ریز

1 لطفی به تحت هر نگه خشمگین شناس آرایش جبین شگرفان ز چین شناس

2 بازآ که کار خود به نگاهت سپرده ایم ما را خجل ز تفرقه مهر و کین شناس

3 بی پرده تاب محرمی راز ما مجوی خون گشتن دل از مژه و آستین شناس

4 داغم که وحشت تو بیفزود ز انتظار جز صید دام دیده نباشد کمین شناس

1 داغ تلخ گویانم لذت سم از من پرس محو تندخویانم حیرت رم از من پرس

2 موجی از شرابستم لختی از کبابستم شور من هم از من جوی سوز من هم از من پرس

3 نیست با غنودن ها برگ پر گشودن ها از عدم برون آمد سعی آدم از من پرس

4 نفس چون زبون گردد دیو را به فرمان گیر محرم سلیمانم نقش خاتم از من پرس

1 کاشانه نشین عشوه گری را چه کند بس؟ بی فتنه سر رهگذری را چه کند بس؟

2 بگداخت دل از ناله مگر این همه بس نیست بیهوده امید اثری را چه کند بس؟

3 کیموس مپیمای و ز اخلاط مفرمای تا دشنه نباشد، جگری را چه کند بس؟

4 در هدیه دل و دین به صد ابرام پذیرد منت نه سرمایه بری را چه کند بس؟

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی