آثار غالب دهلوی

صفحه 10 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا رشته شمع مزار از رگ جانست مرا

2 می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش حلقه بزم که چشم نگرانست مرا

3 هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل در سپاس دم تیغ تو زبان است مرا

4 دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست این همه بحث که در سود و زیانست مرا

1 گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست گفتند اندرین که تو گفتی سخن بسی ست

2 معنی غریب مدعی و خانه زاد ماست هر جا عقیق نادر و اندر یمن بسی ست

3 مشکین غزاله ها که نبینی به هیچ دشت در مرغزارهای ختا و ختن بسی ست

4 در صفحه نبودم همه آنچه در دلست در بزم کمترست گل و اندر چمن بسی ست

1 نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست

2 نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست

3 رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت زهی شکفتگی دل که از جبین پیداست

4 به جرم دیده خونبار کشته ای ما را ترا ز دامن و ما را ز آستین پیداست

1 من آن نیم که دگر می توان فریفت مرا فریبمش که مگر می توان فریفت مرا

2 به حرف ذوق نگه می توان ربود مرا به وهم تاب کمر می توان فریفت مرا

3 ز ذکر مل به گمان می توان فگند مرا ز شاخ گل به ثمر می توان فریفت مرا

4 ز درددل که به افسانه در میان آید به نیم جنبش سر می توان فریفت مرا

1 غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را لبت تنگ شکر سازد دهان تلخ کامان را

2 قضا در کارها اندازه هر کس نگه دارد به قطع وادی غم می گمارد تیزگامان را

3 ز هستی پاک شو گر مرد راهی کاندرین وادی گرانیهاست رخت رهرو آلوده دامان را

4 دماغ فتنه می نازد به سامان رسیدن ها طلوع نشئه گرد راه باشد خوش خرامان را

1 به گیتی شد عیان از شیوه عجز اضطرار ما ز پشت دست ما باشد قماش روی کار ما

2 به بیم افگنده می را چاره رنج خمار ما قدح بر خویش می لرزد ز دست رعشه دار ما

3 خوشا جانی که اندوهی فرو گیرد سراپایش ز نومیدی توان پرسید لطف انتظار ما

4 نشستن بر سر راه تحیر عالمی دارد که هر کس می رود از خویش می گردد دچار ما

1 گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت راه سخن به عاشق آزرم جو گرفت

2 لطف خدای ذوق نشاطش نمی دهد کافر دلی که با ستم دوست خو گرفت

3 چون اصل کار در نظر همنشین نبود بیچاره خرده بر روش جستجو گرفت

4 در خلوتی گشود خیالم ره دعا کز تنگی بساط نفس در گلو گرفت

1 محو کن نقش دویی از ورق سینه ما ای نگاهت الف صیقل آیینه ما

2 وقف تاراج غم تست چه پیدا چه نهان همچو رنگ از رخ ما، رفت دل از سینه ما

3 چه تماشاست ز خود رفته خویشت بودن صورت ما شده کس تو در آیینه ما

4 عرصه بر الفت اغیار چه تنگ آمده است خوش فرو رفته به طبع تو خوشا کینه ما

1 آشنایانه کشد خار رهت دامن ما گویی این بود ازین پیش به پیراهن ما

2 بی تو چون باده که در شیشه هم از شیشه جداست نبود آمیزش جان در تن ما با تن ما

3 سایه و چشمه به صحرا دم عیسی دارد اگر اندیشه منزل نشود رهزن ما

4 تا رود شکوه تیغ ستم آسان از دل بخیه بر زخم پریشان فتد از سوزن ما

1 چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست

2 فریب آشتی ده ظفر مبارک باد دل ستم زده در بند امتحان تو نیست

3 مگر ز پاره سنگم که ریزدت دم تیغ بکش، مترس که در سود من زیان تو نیست

4 دلم به عهد وفایی فریفت نامه سپار خوش ست وعده تو گرچه از زبان تو نیست

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی