1 ببین که در گل و مل جلوه گر برای تو کیست؟ مپوش دیده ز حق طالب رضای تو کیست؟
2 چه ناکسی که ز درد فراق می نالی نمی رسی که در این پرده همنوای تو کیست؟
3 کلید بستگی تست غم بجوش ای دل تو گر چنین نگدازی گره گشای تو کیست؟
4 شکایتی نفروشی و عشوه ای نخری تو آشنای که ای خواجه و آشنای تو کیست؟
1 در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟ خونی که می دود به شرایین، سپاه کیست؟
2 حسن تو در حجاب ز شرم گناه کیست؟ جا بر کرشمه تنگ ز جوش نگاه کیست؟
3 مست ست و رخ گشاده به گلزار می رود خون در دل بهار ز تأثیر آه کیست؟
4 ما با تو آشنا و تو بیگانه ای ز ما آخر تو و خدا، که جهانی گواه کیست؟
1 در تابم از خیال که دل جلوه گاه کیست؟ داغم ز انتظار که چشمش به راه کیست؟
2 از ناله خیزی دل سختش در آتشم کاین سنگ، پر شرر ز هجوم نگاه کیست؟
3 چشمش پر آب از تف مهر پریوشی ست من در گمان که از اثر دود آه کیست؟
4 ظالم تو و شکایت عشق این چه ماجراست؟ باری به من بگو که دلت دادخواه کیست؟
1 نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست که جای ناله زاری در این میان خالی ست
2 روم به کعبه ز کوی تو و ز حق خجلم ز سجده جبهه و از پوزشم زبان خالی ست
3 هجوم گل به گلستان هلاک شوقم کرد که جا نمانده و جای تو همچنان خالی ست
4 گریستم نگرستی به خون تپم کامروز ز پاره جگرم چشم خونچکان خالی ست
1 گلشن به فضای چمن سینه ما نیست هر دل که نه زخمی خورد از تیغ تو وا نیست
2 می سوزم و می ترسم از آسیب ز دانش آوخ که در آتش اثر آب بقا نیست
3 عمری ست که می میرم و مردن نتوانم در کشور بیداد تو فرمان قضا نیست
4 هفت اخیر و نه چرخ خود آخر به چه کارند؟ بر قتل من این عربده با یار روا نیست
1 بلبل دلت به ناله خونین به بند نیست آسوده زی که یار تو مشکل پسند نیست
2 اندازه گیر ذوق غمم در مذاق من تلخاب گریه را نمک زهرخند نیست
3 عهد وفا ز سوی تو نااستوار بود بشکستی و تو را به شکستن گزند نیست
4 از دوست میل قرب به کشتن غنیمت ست گر تیغ در کمان به نشاط کمند نیست
1 منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست محتسب افشرده انگور، آبی بیش نیست
2 رنج و راحت بر طرف شاهد پرستانیم ما دوزخ از سرگرمی نازش عتابی بیش نیست
3 خارج از هنگامه سر تا سر به بیکاری گذشت رشته عمر خضر مد حسابی بیش نیست
4 قطره و موج و کف و گرداب جیحونست و بس این من و مایی که می بالد حجابی بیش نیست
1 دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست دانی که مرا بر تو گمانست و گمان نیست
2 در عرض غمت پیکر اندیشه لالم پا تا سرم انداز بیانست و بیان نیست
3 فرمان تو بر جان من و کار من از تو بی پرده به هر پرده روانست و روان نیست
4 نازم به فریبی که دهی اهل نظر را کز بوسه پیامی به دهانست و دهان نیست
1 چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست قیامت ست دل دیر مهربان تو نیست
2 فریب آشتی ده ظفر مبارک باد دل ستم زده در بند امتحان تو نیست
3 مگر ز پاره سنگم که ریزدت دم تیغ بکش، مترس که در سود من زیان تو نیست
4 دلم به عهد وفایی فریفت نامه سپار خوش ست وعده تو گرچه از زبان تو نیست
1 یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست کاندر دلم گذشتن با دوست همنشینی ست
2 در عالم خرابی از خیل منعمانم سیلم به رخت شویی برقم به خوشه چینی ست
3 میرم ولی بترسم کز فرط بدگمانی داند که جان سپردن از عافیت گزینی ست
4 در باده دیر مستم آری ز سخت جانی ست در غمزه زودرنجی آری ز نازنینی ست