آثار غالب دهلوی

صفحه 5 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 محو کن نقش دویی از ورق سینه ما ای نگاهت الف صیقل آیینه ما

2 وقف تاراج غم تست چه پیدا چه نهان همچو رنگ از رخ ما، رفت دل از سینه ما

3 چه تماشاست ز خود رفته خویشت بودن صورت ما شده کس تو در آیینه ما

4 عرصه بر الفت اغیار چه تنگ آمده است خوش فرو رفته به طبع تو خوشا کینه ما

1 ای خداوند خردمند و جهان داور دانا وی به نیروی خرد بر همه کردار توانا

2 ای به رفتار و به دیدار ز زیبائی و خوبی سرو نوخاسته آسا مه ناکاسته مانا

3 به ادا پایه فزایا به نظر عقده گشایا به کرم ابر عطایا به غضب برق سنانا

4 به نگه خسته نوازا به سخن بذله طرازا به قلم غالیه سایا به نفس عطرفشانا

1 به شغل انتظار مهوشان در خلوت شب‌ها سر تار نظر شد رشته تسبیح کوکب‌ها

2 به روی برگ گل تا قطره شبنم نپنداری بهار از حسرت فرصت به دندان می‌گزد لب‌ها

3 به خلوتخانه کام «نهنگ لا» زدم خود را ستوه آمد دل از هنگامه غوغای مطلب‌ها

4 کند گر فکر تعمیر خرابی‌های ما گردون نیاید خشت مثل استخوان بیرون ز قالب‌ها

1 پس از عمری که فرسودم به مشق پارسایی‌ها گدا گفت و به من تن درنداد از خودنمایی‌ها

2 فغان زان بلهوس برکش محبت پیشه کش کز من رباید حرف و آموزد به دشمن آشنایی‌ها

3 بت مشکل‌پسند از ابتذال شیوه می‌رنجد بگوییدش که از عمرست آخر بی‌وفایی‌ها

4 نشد روزی که سازم طره اجزای گریبان را به دستم چاک‌ها چون شانه ماند از نارسایی‌ها

1 ز من گرت نبود باور انتظار، بیا بهانه جوی مباش و ستیزه کار، بیا

2 به یک دو شیوه ستم دل نمی شود خرسند به مرگ من که به سامان روزگار بیا

3 بهانه جوست در الزام مدعی شوقت یکی به رغم دل ناامیدوار بیا

4 هلاک شیوه تمکین مخواه مستان را عنان گسسته تر از باد نوبهار بیا

1 خیز و بیراهه روی را سر راهی دریاب شورش افزا نگه حوصله کاهی دریاب

2 عالم آیینه رازست چه پیدا چه نهان تاب اندیشه نداری به نگاهی دریاب

3 گر به معنی نرسی جلوه صورت چه کم ست خم زلف و شکن طرف کلاهی دریاب

4 غم افسردگیم سوخت کجایی ای شوق نفسم را به پرافشانی آهی دریاب

1 گر پس از جور به انصاف گراید چه عجب؟ از حیا روی به ما گر ننماید چه عجب؟

2 بودش از شکوه خطر ور نه سری داشت به من به مزارم اگر از مهر بیاید چه عجب؟

3 رسم پیمان به میان آمده خود را نازم گفته باشد که ز گفتن چه گشاید چه عجب؟

4 شیوه ها دارد و من معتقد خوی ویم شوقم از رنجش او گر بفزاید چه عجب؟

1 جنون محمل به صحرای تحیر رانده است امشب نگه در چشم و آهم در جگر وامانده است امشب

2 به ذوق وعده سامان نشاطی کرده پندارم ز فرش گل به روی آتشم بنشانده است امشب

3 خیال وحشت از ضعف روان صورت نمی بندد بیابان بر نگه دامان ناز افشانده است امشب

4 دل از من عاریت جستند اهل لاف و دانستم سمندر این غریبان را به دعوت خوانده است امشب

1 از انده نایافت قلق می‌کنم امشب گر پرده هستی‌ست که شق می‌کنم امشب؟

2 هان آینه بگذار که عکسم نفریبد نظاره یکتایی حق می‌کنم امشب

3 آتش به نهادم شده آب، از تف مغزم از تب نبود این که عرق می‌کنم امشب

4 جان بر لبم اندازه دریا کشییم نیست از می طلب سد رمق می‌کنم امشب

1 سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ جهان جهان گل نظاره چیدنست مخسپ

2 مشام را به شمیم گلی نوازش کن نسیم غالیه سا در وزیدنست مخسپ

3 ز خویش حسن طلب بین و در صبوحی کوش می شبانه ز لب در چکیدنست مخسپ

4 ستاره سحری مژده‌سنج دیداری‌ست ببین که چشم فلک در پریدنست مخسپ

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی