آثار غالب دهلوی

صفحه 3 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 ای خداوند خردمند و جهان داور دانا وی به نیروی خرد بر همه کردار توانا

2 ای به رفتار و به دیدار ز زیبائی و خوبی سرو نوخاسته آسا مه ناکاسته مانا

3 به ادا پایه فزایا به نظر عقده گشایا به کرم ابر عطایا به غضب برق سنانا

4 به نگه خسته نوازا به سخن بذله طرازا به قلم غالیه سایا به نفس عطرفشانا

1 تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است سبزه ام گلبن و خارم گل و خاکم چمنست

2 ای که تا نام تو آرایش عنوان بخشید صفحه نامه به شادابی برگ سمنست

3 کلکم از تازگی مدح تو درباره خویش شارح «انبته الله نباتا حسن »ست

4 گهرافشانی مدح تو به جنبش آورد خامه ام را که کلید در گنج سخنست

1 از تست اگر ساخته، پرداخته ما کفری نبود مطلب بی ساخته ما

2 پرورده نازیم به رحمتکده عجز بر پای تو باشد سرافراخته ما

3 هم طرحی سودازدگان تو بلا شد کاشانه اغیار برانداخته ما

4 در عشق تو بر ماست دیت اهل نظر را ابروی تو تیغ به خیال آخته ما

1 به خود رسیدنش از ناز بس که دشوارست چو ما به دام تمنای خود گرفتارست

2 تمام زحمتم، از هستیم چه می پرسی؟ ز جسم لاغر خویشم به پیرهن خارست

3 صلای قتل ده و جانفشانی ما بین برای کشتن عشاق وعده بسیارست

4 ستم کش سر ناموس جوی خویشتنم که تا ز جیب برآمد به بند دستارست

1 خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت که هم ز من پی من خلد را بنا انداخت

2 چو نقش پا همه افتادگی ست هستی من ز آسمان گله نبود اگر مرا انداخت

3 سواد سایه همان صورت گلیم گرفت همای فرخ اگر سایه بر گدا انداخت

4 ز رزق خویش چه سان بر خورم که داس قضا ز کشت خوشه درود و در آسیا انداخت

1 چشمم از ابر اشکبارترست از عرق جبهه بهارترست

2 گریه کرد از فریب و زارم کشت نگه از تیغ آبدارترست

3 می برانگیزدش به کشتن من دشمن از دوست غمگسارترست

4 دی مگر مست بوده ای کامروز شکرم از شکوه ناگوارترست

1 چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما ساده پرکار فراوان شرم اندک سال ما

2 میل ما سوی وی و میلش به سوی چون خودی ست آرد از خود رفتنش ناگه به استقبال ما

3 حال ما از غیر می پرسی و منت می بریم آگهی باری که آگه نیستی از حال ما؟

4 عیش و غم در دل نمی استد خوشا آزادگی باده و خونابه یکسانست در غربال ما

1 آن که بی پرده به صد داغ نمایانم سوخت دیده پوشید و گمان کرد که پنهانم سوخت

2 نه بدر جسته شرار و نه بجا مانده رماد سوختم لیک ندانم به چه عنوانم سوخت

3 سینه از اشک جدا، دیده جدا می سوزد این رگ ابر شرربار پریشانم سوخت

4 حاجت افتاد به روزم ز سیاهی به چراغ دل به بی رونقی مهر درخشانم سوخت

1 اندوده به داغی دو سه پر کاله فرو ریخت چون برگ شقایق جگر از ناله فرو ریخت

2 آتشکده خوی تو نازم که ز طرفش رفتم شرر و داغ گل و لاله فرو ریخت

3 بر ساده دلانت به وفا جلوه همی داد بیداد تو آب از رخ دلاله فرو ریخت

4 گفتم ز که پرسم خبر عمر گذشته؟ ساقی به قدح باده ده ساله فرو ریخت

1 گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما

2 وحشتی در طالع کاشانه ما دیده است می پرد چون رنگ از رخ، سایه از دیوار ما

3 گوشه گیرانیم و محو پاس ناموس خودیم آبروی ما گداز جوهر رفتار ما

4 خسته عجزیم و از ما جز گنه مقبول نیست تکیه دارد بر شکست توبه استغفار ما

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی