آثار غالب دهلوی

صفحه 2 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا رشته شمع مزار از رگ جانست مرا

2 می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش حلقه بزم که چشم نگرانست مرا

3 هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل در سپاس دم تیغ تو زبان است مرا

4 دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست این همه بحث که در سود و زیانست مرا

1 من آن نیم که دگر می توان فریفت مرا فریبمش که مگر می توان فریفت مرا

2 به حرف ذوق نگه می توان ربود مرا به وهم تاب کمر می توان فریفت مرا

3 ز ذکر مل به گمان می توان فگند مرا ز شاخ گل به ثمر می توان فریفت مرا

4 ز درددل که به افسانه در میان آید به نیم جنبش سر می توان فریفت مرا

1 جان بر نتابد ای دل هنگامه ستم را از سینه ریز بیرون مانند تیغ دم را

2 از وحشت برونم بنگر غم درونم آمیزش غریبی باشد به هوش رم را

3 گویند می نویسد قاتل برات خیری یارب شکسته باشد بر نام ما قلم را

4 بی وجه در رهت نیست از پا فتادن من بر دیده می نشانم در هر قدم، قدم را

1 بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا

2 دامن افشاندم به جیب و مانده در بند تنم وحشتی کو تا برون آرد ز عریانی مرا

3 وه! که پیش از من به پابوس کسی خواهد رسید سجده شوقی که می بالد به پیشانی مرا

4 همچنین بیگانه زی با من دل و جان کسی بدگمان گردم اگر دانم که می دانی مرا

1 شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را

2 ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟

3 بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟

4 کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را

1 نوید التفات شوق دادم از بلا جان را کمند جذبه طوفان شمردم موج طوفان را

2 پرستارم جگر درباخت یارب در دل اندازش ز بی تابی به زخمم سرنگون کردن نمکدان را

3 چنان گرم ست بزم از جلوه ساقی که پنداری گداز جوهر نظاره در جامست مستان را

4 ندارم شکوه از غم با هجوم شوق خرسندم ز جا برداشت جوش دل همانا داغ هجران را

1 خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را زین پیش وگر نه اثری بود، فغان را

2 منت کش تأثیر وفاییم، که آخر این شیوه عیان ساخت، عیار دگران را

3 در طبع بهار این همه آشفتگی از چیست؟ گویی که دل از بیم تو خون گشته خزان را

4 مویی که برون نامده باشد چه نماید؟ بیهوده در اندام تو جستیم، میان را

1 غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را لبت تنگ شکر سازد دهان تلخ کامان را

2 قضا در کارها اندازه هر کس نگه دارد به قطع وادی غم می گمارد تیزگامان را

3 ز هستی پاک شو گر مرد راهی کاندرین وادی گرانیهاست رخت رهرو آلوده دامان را

4 دماغ فتنه می نازد به سامان رسیدن ها طلوع نشئه گرد راه باشد خوش خرامان را

1 نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را ولی در خویش بینم کارگر جادوی آنان را

2 همانا پیشکار بخت ناسازم به تنهایی ستوه آورده ام از چاره جویی مهربانان را

3 ندارد حاجت لعل و گهر حسن خدادادت عبث در آب و آتش رانده ای بازارگانان را

4 چه بی برگی است جان دادن به زخمی زان دم خنجر هلاکستم فراخیهای عیش سخت جانان را

1 تعالی الله به رحمت شاد کردن بی‌گناهان را خجل نپسندد آزرم کرم بی‌دستگاهان را

2 خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت سهیل و زهره افشانده ز سیما روسیاهان را

3 زهی دردت که با یک عالم آشوب جگرخایی دود در دل گدایان را و در سر پادشاهان را

4 به حرفی حلقه در گوش افگنی آزادمردان را به خوابی مغز در شور آوری بالین‌پناهان را

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی