آثار غالب دهلوی

صفحه 2 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 هر چه فلک نخواسته ست هیچ کس از فلک نخواست ظرف فقیه می نجست باده ما گزک نخواست

2 غرقه به موجه تاب خورد تشنه ز دجله آب خورد زحمت هیچ یک نداد راحت هیچ یک نخواست

3 جاه ز علم بی خبر علم ز جاه بی نیاز هم محک تو زر ندید هم زر من محک نخواست

4 شحنه دهر بر ملا هر چه گرفت پس نداد کاتب بخت در خفا هر چه نوشت حک نخواست

1 به خلوت مژده نزدیکی یارست پهلو را فریب امتحان پاکبازی داده ام او را

2 ز محو پرده محمل، مگو فرهاد را میرم که می خاید به ذوق فتنه شادروان مشکو را

3 جهان از باده و شاهد بدان ماند که پنداری به دنیا از پس آدم فرستادند مینو را

4 ز من رنجیده با اغیار در نازست و می خواهد به جنبش های ابرو از گره پردازد ابرو را

1 از فرنگ آمده در شهر فراوان شده است جرعه را دین عوض آرید می ارزان شده است

2 چشم بد دور چه خوش می تپم امشب که به روز نفس سوخته در سینه پریشان شده است

3 در دلش جویی و در دیر و حرم نشناسی تا چه رو داد که در زاویه پنهان شده است؟

4 لب گزد بیخود و با خود شکرآبی دارد تا چه گفته ست که از گفته پشیمان شده است؟

1 تا دوخت چاره گر جگر چارپاره را از بخیه خنده بر دم تیغ ست چاره را

2 با اضطراب دل ز هر اندیشه فارغم آسایشی ست جنبش این گاهواره را

3 چون شعله هم ز روی تو پیداست خوی تو تا کی به تاب باده فریبی نظاره را

4 سرگرم مهر شد دل چرخ ستیزه خو چندان که داغ کرده جبین ستاره را

1 به شغل انتظار مهوشان در خلوت شب‌ها سر تار نظر شد رشته تسبیح کوکب‌ها

2 به روی برگ گل تا قطره شبنم نپنداری بهار از حسرت فرصت به دندان می‌گزد لب‌ها

3 به خلوتخانه کام «نهنگ لا» زدم خود را ستوه آمد دل از هنگامه غوغای مطلب‌ها

4 کند گر فکر تعمیر خرابی‌های ما گردون نیاید خشت مثل استخوان بیرون ز قالب‌ها

1 سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است

2 انتظار جوله ساقی کبابم می‌کند می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است

3 گریه‌ات در عشق از تأثیر دود آه ماست اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش است

4 ای که می‌گویی تجلی‌گاه نازش دور نیست صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش است

1 شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را جگر خونست از بیم نگاهت رازداران را

2 ز پیکان های ناوک در دل گرمم نشان نبود به ریگستان چه جویی قطره های آب باران را؟

3 بود پیوسته پشت صبر بر کوه از گرانجانی چه افسون خوانده ای در گوش دل امیدواران را؟

4 کف خاکیم، از ما برنخیزد جز غبار آنجا فزون از صرصری نبود قیامت خاکساران را

1 منع ز صهبا چرا باده روان پرور است خوف ز عصیان عبث خواجه شفاعتگر است

2 پرتو مهر و مه است نور به چشم اندرون گر چه بود در قدح اصل می از کوثر است

3 عهد جوانی گذشت توبه نکردم هنوز باده به پیران سری نیک به من در خور است

4 ای به من آویخته پاره ای از جا بگرد تا نفتد بر زمین باده که در ساغر است

1 در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟ خونی که می دود به شرایین، سپاه کیست؟

2 حسن تو در حجاب ز شرم گناه کیست؟ جا بر کرشمه تنگ ز جوش نگاه کیست؟

3 مست ست و رخ گشاده به گلزار می رود خون در دل بهار ز تأثیر آه کیست؟

4 ما با تو آشنا و تو بیگانه ای ز ما آخر تو و خدا، که جهانی گواه کیست؟

1 راز خویت از بدآموز تو می‌جوییم ما از تو می‌گوییم گر با غیر می‌گوییم ما

2 حشر مشتاقان همان بر صورت مژگان بود مر ز خاک خویشتن چون سبزه می‌روییم ما

3 راز عاشق از شکست رنگ رسوا می‌شود با وجود سخت‌جانی‌ها تنک‌روییم ما

4 زین بهار آیین نگاهان بو که بپذیرد یکی عمرها شد، رخ به خون دیده می‌شوییم ما

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی