ای دل آن کس که خویش را نشناخت از قاآنی قطعه 49
1. ای دل آن کس که خویش را نشناخت
مر خدا را شناخت نتواند
...
1. ای دل آن کس که خویش را نشناخت
مر خدا را شناخت نتواند
...
1. آنچنان افتاده شو در راه خلق
کز برون راز درونت بنگرند
...
1. نفس شریر بدرگ غدار خیره را
ازکار بد چو منع نمایی بترکند
...
1. سیهروزی از بخکسی ندیده یل بتر
که خود تعب کشد و غیری انتفاع کند
...
1. خسروا ای آنکه قهرت روز رزم و گاه کین
چرخ را با تیره خاک ره برابر میکند
...
1. کنون که دامن مقصود اوفتاد به چنگ
به کام غیر ز کف دادنش محال بود
...
1. چه غم از بینوایی آن کس را
که کَرَم باشد و درم نبود
...
1. معرفت شایسته باشد ورنه در صد عمر نوح
کی به طاعت جاهلی نوح پیمبر میشود
...
1. ای داور آفاق که از فرط سخاوت
بر خوان نوالت دو جهان ماحضر آید
...
1. طلعت مقصود چون ز پرده درآید
خلق جهان را تمام پرده در آید
...
1. ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود
که خاک در طرب و آسمان به رقص آید
...
1. آوخ آوخ که مرگ نگذارد
که کس اندر جهان زید جاوید
...