نفس کافر زنی است زانیّه از قاآنی قطعه 37
1. نفس کافر زنی است زانیّه
که به بیگانه رام می گردد
...
1. نفس کافر زنی است زانیّه
که به بیگانه رام می گردد
...
1. آنکه تیز از لطیفه نشناسد
چه خبر از اصول دین دارد
...
1. مست کز بول خود وضو گیرد
از چه آن را طهارت انگارد
...
1. بیا به خویش به گوهر نصیحتی داری
چو خویشتن نپذیری مگوکه نپذیرد
...
1. ای داورگیتی که بود شهرهٔ آفاق
چون مهر فلک هرکه به حان مهر تو ورزد
...
1. کار خود را به کردگار گذار
تا ترا مصلحت بیاموزد
...
1. ای پسر نیست حرص را پایان
زانکه با هر تنی درآویزد
...
1. گر تو جانی دهی به بوسهٔ من
بوسهٔ من هزار جان بخشد
...
1. صحن فلک شد سیاه بسکه ز غبرا
گرد به گردون گردگرد برآمد
...
1. ای خواجه هر خطا که کنی خود به خود کنی
رو شرمی از خدا کن و بر دیگران مبند
...
1. بکن ای نفس هرچه میخواهی
لیک با جاهلان مکن پیوند
...
1. بارخدایا ثنای همچو تویی را
همچو تویی هم مگر قیام تواند
...