ای ریخته خونم بدو چشم از فضولی بغدادی رباعی 61
1. ای ریخته خونم بدو چشم خونریز
ناکرده ز خون ناحق من پرهیز
1. ای ریخته خونم بدو چشم خونریز
ناکرده ز خون ناحق من پرهیز
1. تن سوخت دلم مایل یارست هنوز
بنیاد محبت استوارست هنوز
1. ز اشکم غم یار می توان کرد قیاس
آتش ز شرار می توان کرد قیاس
1. ای حلم تو طالب رضای همه کس
حاصل شده از تو مدعای همه کس
1. چون برگ گلست روی نیکوی تو خوش
چون سنبل تر سلسله موی تو خوش
1. سروی که شدم ربوده رفتارش
آشفته خط و طره طرارش
1. از سخت دلی بر دل این محنت کش
آتش زده با قول رقیب آن مهوش
1. ای قصر وجودم باساس اخلاص
سلطان محبت ترا خلوت خاص
1. ای بر همه اتباع فرمان تو فرض
در دمت احسان تو رزق همه فرض
1. ای در دل ما ز ذوق قرب تو نشاط
علم تو محیط هستی ماست محاط
1. ای سر محبت تو در جان محفوظ
هم دل ز محبت تو هم جان محظوظ
1. سوز دل خود می کنی اظهار ای شمع
زین جرم بکشتنی سزاوار ای شمع