1 آن ماه که نور چشم اهل نظر است هر لحظه بصورت دگر جلوه گر است
2 مشکل که بیک حال بماند عاشق معشوق که هر زمان بشکلی دگر است
1 ای ملک تو فارغ از شریک و وارث و آن ملک همین قدیم و باقی حادث
2 جز ذات قدیم تو ندارد مطلق تکوین مکونات عالم باعث
1 ای امر تو عقد بند پیوند مزاج عالم بتو در فطرت و خلقت محتاج
2 امراض مشاکل امور امکان از فیض وجوب تو طلبکار علاج
1 هستی بوجود تو دلیلیست صریح هر ذره بذکر تو زبانیست فصیح
2 فعلی که نه بر رضا تو نیست روا قولی که نه از کلام تو نیست صحیح
1 ای دل بگذر ز تنگنای این کاخ آهنگ فنا کن که فضاییست فراخ
2 مگذار که در حدیقه تنگ چنین نخل املت هر طرف اندازد شاخ
1 تا دل ز غم هجرت پریشان نشود شایسته ذوق وصل جانان نشود
2 در عالم نیست راحت بی محنت شرط است که تا این نشود آن نشود
1 هر دم بدلم فرخ بتی می آرد کارم ز بتان رواج و رونق دارد
2 جز عاشقی بتان نخواهم ورزید فکرم اینست گر خدا بگذارد
1 یارم گره از کار بافغان نگشاد دلدار مراد من بفریاد نداد
2 افغان که باو نکرد افغان اثری فریاد که کارگر نیامد فریاد
1 حکم ازلم اسیر رفتار تو کرد حیران لب و واله گفتار تو کرد
2 آیا چه دهد جواب من روز جزا آن کس که مرا چنین گرفتار تو کرد
1 روزی که ز هر چه هست آثار نبود وز خواب عدم زمانه بیدار نبود
2 نورم شرر نار و گلم خار نداشت من بودم و یار بود و اغیار نبود